نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 407
آمدن امير بزرگ نوروز بفراه ، و شبيخون آوردن ، و تاخت كردن ، و اهالى آن بقعه را اسير كردن ، و نهب و قتل آن ولايت ، و گرفتن ملك جلال الدين بن ملك تاج الدين را ، و بردن بهراة ، و گرفتن قلعهء داورى ، و نشاندن ملك ركن الدين را به آن قلعه بامارت در سال ششصد و نود و سه . آمدن رسولان ملك شمس الدين كرت ، و هما قاضيان مولانا شمس الدّين محمد قاضى غور ، و مولانا زين الدين قاضى اسفزار باصلاح ذات البين و تمهيد عذرهاء گذشته كردن هم درين سال . آمدن شاه شمس الدين على ، از قهستان ببندگى خدّام ملك ، و لشگر طلبيدن ، و بمصاحبت او لشگرى بقهستان فرستادن ، و مستخلص گردانيدن شهر قاين و باقى ممالك قهستان تا بترشيز ، در سال ششصد و نود و چهار . آمدن ملك ينالتكين بن ملك تاج الدين ارسى شاه از [1] جانب عراق به راه قهستان بولايت فراه ، و گرفتن در رج [2] را ، و جمع كردن جماعتى مردم فراه را ، و التجا ساختن ببندگى درگاه نيمروز و مدد طلبيدن ، و فرستادن مخدوم ملك اسلام خلَّد ملكه لشگر و استعداد و معاونت كردن ملك را و مستخلص گردانيدن آن ولايت ، و نشستن در دز داورى و قحط و تنگى در آن بقعه ، آمدن ملك ينالتكين ببندگى خداوند ملك اسلام خلَّد ملكه و تشريفات و انعامات فرمودن در حق او و غلَّه فرستادن بفراه به جهت تخم و علوفهء اهالى آن بقعه - واجب يك ساله [3] هم درين سال . آمدن ملوك كرمان و بم ، ملك معظم غياث الدين نصرة ملك ، و ملك معظم معز الدين على ملك ، و ديگر ملكزادگان و امراء و اكابر آن ديار به حضرت خداوند
[1] در اصل ، و از . [2] كذا . احياء : در برح . و ظ : دز برج ( ؟ ) [3] واجب يك ساله ، يعنى ما يحتاج و ما يلزم يك ساله - و مواجب كه امروز گفته مىشود از اين بابت است .
407
نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 407