دار الملك ساختن ملك نصير الحق و الدين خسرو نيمروز خلد الله ملكه در ارك ، و تمام كردن عمارت قلعهء ارك ، هم درين ماه و سال .
دفعهء ديگر نهضت فرمودن ركاب ملك معظم خسرو نيمروز ، با لشگر مغول باوق و بردن چند منجنيق و در بندان كردن حصار قوقه را ، و ركنى از باره را بمنجنيق خراب كردن ، و مضطر شدن ايشان و بعجز بيرون آمدن از صغار و كبار ، و قصد كردن لشگر مغول بزن و فرزند ايشان ، و منازعت كردن ملك معظم جهت ايشان با مغولان ، و برهانيدن ايشان از حصار و از پيش مغولان ، و بازگشتن ملك معظم از پاى حصار قوقه ، و لشگرگاه كردن بر كنار رود فراه ، و چند روز توقف كردن ، و بعد از آن بپاى قلعهء برونج رفتن ، و منجنيق بر نهادن ، و چند روز جنگ كردن ، و عهد خواستن ايشان ، و بازگشتن از پاى قلعه بعهد و بيست و يك روز توقف شدن ( كذا ) و بازگشتن بجانب شهر و آوردن چند كس را از مهتران ايشان ، و بند كردن ، و خرابى فرمودن حصار قوقه را در دوازدهم ماه ربيع الآخر درين سال ، و تاخت كردن ملك تاج الدين ارسى شاه ، و امراء كه در اوق بودند پيش زره را ، و اموال مسلمانان بردن و ديه ها را غارت كردن ، و بندها و خرمنها سوختن در اوايل شوّال هم درين سال .
نهضت فرمودن ركاب ملك معظم ، كرّت دوّم باوق ، و بردن لشگر پيش زره و سوختن چرخهاء باد ، و خرابى كردن در اواخر شوّال هم درين سال ، و بيرون شدن ملك تاج الدين ، و در بندان كردن قلعهء برونج ، و خالى كردن قلعه را از مردم ، و آمدن تمامت امراء و نقبا به خدمت ملك معظم نصير الحق و الدين ، و مطيع و منقاد شدن تمامت ولايت ، و خراب كردن همه قلعهاء اوق ، و آوردن مهتران ايشان را با خانها در نوزدهم جمادى الآخر هم درين سال .
فرستادن ملك نيه پسر خود شمس الدين محمد شاه را به خدمت ، با چند كس از بزرگان ، در سيّم شوّال هم درين سال .
فرستادن ملك كبير ارسى شاه ، سپهسالار كبير قطب الدين محمود را ، كه خواهرزادهء او بود ، در هفتم ماه ذى القعده هم درين سال .

403