كردن با نقيبان كلما [ ر ] ود و چند نفر مردم از يشان و از نقيبان كلما [ ر ] ود بقتل آمدن ، و بيرون رفتن لشگر [ ملك ] از شهر ، و فرستادن برادر خويش ملك الامراء و الكبار علاء الملة و الدين [1] را با لشگر ساخته ، و رفتن ايشان از پيش وى بهزيمت ، تا رباط دشت ، و جنگ كردن و شكسته شدن مصاف ايشان ، و چند كس از ايشان را بقتل آوردن و اسير كردن ، و منهزم شدن ايشان ، و بازگشتن لشگر از عقب ايشان در شانزدهم شعبان هم درين سال .
نهضت فرمودن ركاب مبارك ملك معظم باوق ، و در بندان كردن قلعهء قوقه را ، و نه روز جنگ كردن و ستدن فصيل ، و چند كس را زخم كردن ، و عاجز شدن ايشان ، و از سر عجز بيرون آمدن ، و دست عهد ستدن ، و امان خواستن و چند كس را از ايشان با خود آوردن از مهتران ، و باز گريختن ايشان از راه ، و بند كردن يكى را از مهتران ايشان ، و بار ديگر [ آن گروه ] اساس نهادن و قلعه راست كردن و آغاز جنگ را مستعد بودن ، در دوم ذى الحجه هم درين سال .
رفتن ملك الامراء و الكبار ملك علاء الدولة و الدين [2] صفدر نيمروز ، دام دولته با لشكر ، و خبر يافتن ملك تاج الدين ارسى شاه ، و ايشان جمع [3] كردن لشگر در ديه سمور [4] و بيرون شدن بصحرا ، و مصاف كردن و شكسته شدن ايشان ، و پناه بردن بقلعهء سمور [ و ] در عقب ايشان راندن ملك الامراء و الكبار علاء الدولة و الدين ، و چند كس را از ايشان در خندق حصار سمور انداختن ، و زخم و قتل كردن ، و بفيروزى بازگشتن ، در بيست و چهارم محرّم سال بر ششصد و شست و هفت .

[1] در اصل ، الملتو الدين - و در چند سطر بعد « دولت و الدين » ذكر كرده و احياء : علاء الدين برادر ملك نصير الدين .
[2] در اصل ، دولتو الدين - و در سطور سابق كسى را با همين القاب ، علاء الملتو الدين نوشته بود و هر دو يكى است و او علاء الدين برادر ملك نصير الدين است .
[3] در اصل : و ايشان و جمع كردن .
[4] فى الاصل ( وه سمور ) ، و ظاهرا : ديه سمور . احياء : با مردم ثمور بيرون آمد .

402