او نيمى درق را و باز فروختن او نيمى درق را بپانزده هزار دينار [ كه ] بستدند در مدّتى خجاره [1] ، و آن هم بدين تاريخ بود .
آمدن امير بو منصور شهنشاه از خراسان و امير فرخشاه با وى و امير مامون بو العباس از نه ، همه بهم شدند و امير اجل بهاء الدوله را در شارستان پشردند [2] در ماه شعبان بسال چهار صد و نود و دو ، و حربها ميرفت ميان ايشان تا بسلخ ماه صفر بسال چهار صد و نود و سه ، هفت ماه پيوسته .
درين سال بود كه نرخها عزيز شد ، گندم منى به دويست درم نقد شد ، و جو به صد و هشتاد درم ، و خرما به صد و بيست درم ، و آب آمده بود پس نوروز ، يك ماه در جوى برونج برفت و بچهل روز بر همه اوق فراخ شد ، اين همه در سال چهار صد و هشتاد و سه بود ، و همچنان غلَّه عزيز ميشد تا منى گندم در ناحيهء سيستان بهزار و دويست درم رسمى شد ، و جو و گاورس و خرما هم بدين نرخ شد ، تا خداى عزّ و جل نيكو كرد .
آمدن لشگر قرامطه خذلهم الله بدرق و كشتن دانشمند بو الحسن قاضى را روز سه شنبه هفت شب مانده از صفر بسال چهار صد و نود و پنج .
آمدن امير مأمون ببرونج در ماه جمادى الأولى بسال چهار صد و نود و شش ، آمدن امير برغش [3] سفهسالار سلطان سنجر بسيستان در آخر ماه صفر و شدن او بپاى شارستان و صلح كردن بر آنك امير بهاء الدوله خلف و امير اجل تاج الدّين ابو الفضل [4]

[1] خجاره ، بضم خاء و فتح آن ، كم و اندك را گويند ( برهان ) .
[2] يعنى ، فشردند ، رجوع به ص 383 حاشيه ( 2 ) .
[3] امير برغش در سال 494 مأمور قلع و قمع ملاحدهء قهستان و طبس شد و در 497 طبس را فتح كرد ( كامل 10 ص 112 - 132 ) .
[4] تاج الدين ابو الفضل پسر بهاء الدوله خلف بن ابو الفضل نصر بن احمد است و داستانهاى شجاعت و رشادت وى ضبط مصحف تاريخ مىباشد - رجوع به : ( كامل : ج 10 ص 355 - 353 ) و ( راحة الصدور ص 169 - ص 173 - ص 174 ) و ( جامع رشيدى - غزنويه احوال بهرام شاه و ارسلان شاه غزنوى ) و تعليقات شود .

389