نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 388
بادار محمود ارگ را بگرفت و نايب امير بو نصر شهنشاه بود ، و كوتوال ارگ بود از جهت امير بو منصور ، آخر الامر بادار محمود فرود آمد ، پنجم ماه رجب [ و ] در باغ شارستان او را در حبس كردند و موكلان بر وى كردند تا بيستم ماه رجب آنگه ويرا بكشتند و [ سپاه ] ببرونج فرستادند و به روى كوتوال قلعه ببرونج [1] بود قلعه بگرفت [2] و جنگ ميكرد امير مودود ( كذا ) از قوقه بر [3] وى بود ، در قلعه شدند هر دو ، قريب سه ماه آنجا بودند ، تا به صلح فرود آمدند [ و ] قلعه بر دست امير بهاء الدوله كردند [4] . هم در اين سال آمدن لشگر قرامطه خذلهم الله و لعنهم بپاى نه فرسنگ ماه ( كذا ؟ ) و شدن لشگر سيستان بجنگ ايشان بنه ، و پس ايشان بشدند تا بمحتاران خوانند [5] حربى رفت آنجا در معنى حرب بدر [6] هزار و چهار صد مرد از قرامطه خذلهم الله بدوزخ فرستادند ، چنين صفت كردند [7] كه يك مرد از لشكر سيستان بر دست قرامطه كشته شد و بس ، آن جنگ در ماه جمادى الأولى بود بسال چهار صد و هشتاد و نه ، و آمدن امير الت عارى [8] بدرق چهاردهم جمادى الأخر چهار صد و نود ، و مقيم شدن اوى بدرق و پيرامون آن بدهمولين [9] و بدستكرده تا دوازدهم ماه رجب هم بدين سال ، و غارت كردن
[1] ظ : قلعهء برونج . [2] يعنى كوتوال قلعهء برونج قلعه را حصار گرفت و جنگ ميكرد . [3] اين كلمه « بر » با فتح اول و كسر ثانى هم خوانده مىشود ولى اصلا « بر » يست كه « با » معنى ميدهد ، مثل اينكه قبلا هم مكرر آمده و گاهى بدان اشاره شده است و امير مودود بر وى - يعنى : با وى . [4] يعنى بدست او دادند . [5] يعنى دنبال قرامطه برفتند تا به جائى كه آن را محتاران يا مختاران خوانند ( در اين باب ، رك : تعليقات ) [6] در معنى حرب بدر - يعنى مانند حرب بدر ، چنان كه امروز هم در خراسان وقتى كه تشبيه كنند گويند : حكم فلان چيز - يعنى مثل آن . [7] صفت كردند ، يعنى تعريف كردند و وصف نمودند ، چه صفت بمعنى وصف و تعريف آمده است . [8] كذا و ظ : الب غازى . . . و الب غازى يكى از امراى سلاطين غور است و حكومت هراة را داشته و محتمل است اين همان « الب غازى » باشد چه هر دو تاريخ همعصر هستند . [9] كذا . . . و شايد « بديه مولين و بدستكرد » كه دوده باشند ؟
388
نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 388