نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 383
وفات امير اجل بو الفضل بيست و سيؤم جمادى الاخر بسال چهار صد و شست و پنج ، و نشستن امير اجل بهاء الدوله و الدين طاهر بن نصر بن احمد بيست و هفتم جمادى الاخر هم بدين سال . آمدن امير بدر الدوله و الدين شمس الملوك بو العباس ، اول بار كه باوق آمد ، غرهء شوال بسال چهار صد و شست و هفت ، آمدن وى بحصار سمور ، گرفتن آن هم اندرين ماه ، و آمدن امير طاهر [1] بدرق ، و امير بو العباس را در حصار بشردن [2] خود [ و ] لشگر سيستان ، پنجهزار مرد و سوار ، بروز آدينه هفدهم ماه و بازگشتن امير طاهر از حصار درق بروز يكشنبه نوزدهم اين ماه . و بودن امير بو العباس در حصار درق ، و پيوسته بودن اين جنگ و خصومت هشت ماه ، تا باز گشت بخراسان شد [3] ، بعد از آن بكشت امير بو العباس ، امير حرب را نوزدهم شوال بسال چهار صد و هفتاد و نه ، و آمدن امير بو العباس بقلعهء كاه ، پانزدهم ماه محرّم بسال چهار صد و هشتاد ، و گرفتن اسماعيل ابن ابرم بروز آدينه هم هشتم صفر هم بدين سال ، و كشتن امير اسماعيل را بقلعهء كاه ، شب چهار شنبه سيزدهم ماه صفر ، و مردن امير با جعفر قوقهى شب چهار شنبه هژدهم ربيع الاخر هم درين سال . و خطبه كردن [ به ] قلعه برونج ، امير بو نصر شهنشاه روز چهار شنبه دويم جمادى الاولى هم اندرين سال . و خطبه كردن ببرونج بر نام امير بدر - الدوله شمس الملوك بو العباس بروز آدينه چهارم اين ماه . و اندر آمدن او در برونج ، و فرود آمدن در كوشه [4] برونج روز شنبه دوازدهم اين ماه ، و شدن او بدر شهر و امير طاهر را در حصار فشردن در شارستان ، غرهء ماه جمادى الاخر تا نزديك ماه رمضان هم اندرين سال ، و جنگها و كشتنها بسيار رفت آنجا و نرخها عزيز شد ، يكمن گندم بهشت درم شد در شارستان هم درين سال . و برداشتن امير بو العباس از پاى شهر در ماه شعبان و آمدن
[1] اين بهاء الدوله امير طاهر پسر امير ابو الفضل نصر بن احمدست . [2] پشرون - يا بشردن بمعنى فشردن و تنگ گرفتن كسى را در حصار - در چند سطر بعد فشردن با فاء استعمال كرده است به همين معنى و اين لغت در قسمت اوايل كتاب ديده نشد . [3] تا بازگشت بخراسان شد - ظاهرا يعنى هر دو فريق بامراى خراسان در رفع خصومت و احقاق حق مراجعه كردند . [4] كوشه بمعنى كوشك - سابقه هم دارد .
383
نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 383