responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 966


بن ابي سفيان ) را زد سپس هر چه اساس آنجا بود كه از غنائم مسلمين برداشته بودند ، در وسط خانه جمع كرد و گفت : هيچكس از اينجا تكان نخورد تا برگردم . غلام مىگويد : سپس به سراغ عمرو بن عاص و ابو موسى اشعرى رفتيم و وضعيت آنها هم مانند يزيد ابن ابي سفيان بود . عمر آنها را زد و اساسشان را جمع كرد ، ابو موسى گفت من هم مثل ديگر اصحاب استفاده كردم و عمر گفت پس اين چه وضعى است كه درست كرده‌ايد ؟ گفت مردم مىگويند بهترين راه استفاده از اين لباسها و غنائم است .
و كنز العمال ج 13 ص 550 حديث 34437 < فهرس الموضوعات > مشتى سنگ و خاك بر سر عثمان بن حنيف ريخت ! !
< / فهرس الموضوعات > مشتى سنگ و خاك بر سر عثمان بن حنيف ريخت ! !
- مصنف عبد الرزاق ج 11 ص 233 حديث 20691 عثمان بن حنيف عامل عمر بود ، با عمر صحبت كرد ، عمر عصبانى شد ، مشتى سنگ و شن برداشت و به طرف عثمان پرت كرد ! !
- مجمع الزوائد چ 9 ص 620 . . . با سنگ به صورت عثمان بن حنيف زد كه خون بر محاسنش جارى شد ! !
< فهرس الموضوعات > عصبانيت عمر از على عليه السلام اما كو جرئت آنكه دست از پا خطا كند ؟ ! !
< / فهرس الموضوعات > عصبانيت عمر از على عليه السلام اما كو جرئت آنكه دست از پا خطا كند ؟ ! !
- مسند احمد ج 1 ص 16 عبدالله . . . از ربيعة بن دراج روايت مىكند : علي بن ابي طالب ( عليهما السلام ) در راه مكه بعد از نماز عصر دو ركعت نماز خواند ، عمر ديد و بشدت عصبانى شد ، رو به حضرت كرد و گفت خوب مىدانى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از آن نهى كرده است .
- تعجيل المنفعه ص 127 در روايت مسند از معمر از زهرى از شخص ديگرى نقل شده على عليه السلام بعداز عصر نافله خواند ، عمر بشدت عصبانى شد .
- كنز العمال ج 8 ص 46

966

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 966
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست