ببينند اذيتم خواهند كرد . اصرار كردم ، تا قبول كرد . اتفاقا همان لباس را كه به تنش ديدند ، گفتند : اويس سر چه كسى را كلاه گذاشته و اين لباس را برداشته است . اويس لباس را پس داد و گفت : ديدى مسخره كردند . سراغ آنها رفتم و به شدت به آنها حمله كرده و حرفهاى تندى به ايشان زدم . اتفاقا كاروانى از اهل كوفه نزد عمر رفتند . در ميان آنها يكى از كسانى بود كه اويس را مسخره مىكرد . عمر به او گفت : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : شخصى از يمن نزد شما خواهد آمد بنام اويس ، مادرش در يمن است و بيمارى برص داشته كه خدا شفايش داده است فقط بقدر يك درهم از آن باقى مانده است ، هر كدام او را ديديد ، از از بخواهيد براى شما استغفار كند . به او گفتم : او كجاست ؟ شنيدهام در كوفه نزد شماست . آن شخص جواب داد : شخصى كه تو سراغ او را بگيرى در ميان ما نيست . عمر گفت : آدم معمولى و عادى و افتادهاى است . گفتم : بله ، او را مىشناسم ، اسم او اويس است كه ما او را مسخره مىكنيم . عمر گفت : خودت را به او برسان ، اگر چه بعيد مىدانم به او برسى . آن شخص مىگويد : به كوفه كه رسيدم : اول به خانه اويس رفتم ، پرسيد : هيچ وقت چنين كارى نمىكردى ، چه شده است ؟ قضيه را برايش تعريف كردم و گفتم : برايم استغفار كن ، گفت : بشرط آنكه ديگر مرا مسخره نكنى واين مطلب را كه عمر برايت . گفته براى ديگران نگوئى . آنگاه برايم استغفار كرد . اما چندى نگذشت كه خبر او در كوفه پخش شد . اويس هم از اين قضيه ناراحت شد وگفت : مرا با اين چيزها چكار ؟ و از همه گريخت ، و كناره گرفت . 37825 - محمد بن سيرين مىگويد : عمر بن خطاب دستور داده بود ، هر وقت شخصى از تابعين يعنى اويس را ببيند ، از او بخواهد برايش استغفار كند و در موسم حج بدنبالش مىگشت . 37826 - صعصعة بن معاويه مىگويد : اويس بن عامر از تابعين و از مردم قرن بود . عمر بن خطاب مىگفت : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : در ميان تابعين شخصى از قرن خواهد بود بنام اويس بن عامر . بيمارى داشته بنام برص كه از خدا خواسته شفايش داده اما دعايش اينطور بوده كه خدايا قدرى از آن بيمارى را در بدنم باقى گذار تا هميشه بياد نعمت و لطف تو باشم . هر يك از شما او را ديد ، از او بخواهد برايش استغفار كند . 37827 - يحيى بن سعيد از سعيد بن مسيب از عمر بن خطاب روايت مىكند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به من فرمود : عمر در آخر الزمان در ميان امت من شخصى خواهد بود بنام اويس قرنى ، بيمارى در بدن دارد كه دعا كرده و خدا شفايش داده و فقط قدرى از آن بيمارى