responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 951


قرن ، كسى هست ؟ آن شخص جلو آمد . عمر به او گفت : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : مردى از يمن خواهد آمد كه اويس نام دارد ، تنها مادرى دارد كه در يمن باقى گذاشته است . علامت او اينست‌كه سفيدىهائى در پوست اوست كه خدا آنها را از بين برده و فقط بقدر يك دينار از آن باقى مانده است ، هر يك از شما او را ببيند ، از او بخواهد براى شماها استغفار كند .
زهير بن حرب . . . از عمر بن خطاب روايت مىكند : شنيدم رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : بهترين تابعين شخصى است بنام اويس ، مادر دارد ، وداراى سفيدى در پوست . به او بگوئيد براى شما استغفار كند .
اسحاق بن ابراهيم حنظلى ومحمد بن مثنى و محمد بن بشار . . . از اسير بن جابر روايت مىكنند : هر گاه گروه هائى از يمن نزد عمر مىآمدند ، سراغ اويس بن عامر ( اويس قرنى ) را از آنها مىگرفت ، كه آيا اويس در ميان شما هست يا نه ، تا آنكه يكبار كه پرسيد ، شخصى گفت منم . عمر پرسيد تو از قبيله مراد از قرن هستى ؟ گفت : بله . پرسيد تو بيمارى برص داشتى كه خدا آنرا شفا داده ، فقط بقدر يك درهم از آن باقى مانده است ؟ گفت : بله . پرسيد : تو مادرى دارى ؟ گفت : بله . گفت از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدم ، فرمود : اويس بن عامر با كاروان اهل يمن از مراد از قرن نزد شما خواهند آمد ، بيمارى برص دارد كه شفا يافته و فقط بقدر يك درهم از آن باقى مانده است ، تنها يك مادر دارد كه در مورد او بسيار مهربان است . اگر توانستى از او بخواه برايت استغفار كند ، حال براى من استقغفار كن . اويس هم براى او استغفار كرد . عمر پرسيد : كجا مىخواهى بروى ؟ گفت : كوفه ، گفت : مىخواهى به والى كوفه سفارشت را بكنم ؟ گفت : نه دلم مىخواهد در ميان مردم ناشناس باشم . سال آينده يكى از اشراف آنها در حج با عمر روبرو شد ، از او سراغ اويس را گرفت ، گفت : خانه‌اى دارد محقر و ابتدائى با اساسى بسيار كم . عمر دوباره همان حديث را كه از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيده بود ، خواند . و از اويس خواست برايش استغفار كند او هم استغفار نمود . . .
- ميزان الاعتدال ج 1 ص 281 فضيل بن عياص از ابو قره سدوسى از سعيد بن مسيب روايت مىكند : عمر در منى به منبر رفت و با صداى بلند گفت : اى اهل قرن ، آيا در ميان شما كسى هست كه نامش اويس باشد ؟ گفتند : او

951

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 951
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست