بگيرى ، آنهم وقتى كهنه شد ، آنرا پس بدهى و نوتر بگيرى ، بالاخره قرار شد روزى يك نصف گوسفند و لباسى كه سر و شكم را بپوشاند ، به او بدهند . < فهرس الموضوعات > عمر مشاور رسمى دستگاه خلافت ابوبكر ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر مشاور رسمى دستگاه خلافت ابوبكر ! ! - المجموع ج 19 ص 235 طارق بن شهاب مىگويد : كاروانى از قبيله اسد و غطفان نزد ابوبكر آمده تا مصالحه كنند . ابوبكر گفت : يا بجنگيد تا بيرونتان كنيم يا با خوارى و ذلت صلح را بپذيريد . هر چه هم از شما غنيمت گرفتهايم مال ماست ، اما شما هر چه غنيمت گرفتهايد بايد پس بدهيد ، ديه كشتههاى ما را نيز بايد بدهيد ، و كشتههاى شما هم كه به جهنم رفتهاند . تا آنكه بالاخره خليفه و مهاجرين و انصار درباره قبائل شما تصميم بگيرند . عمر به ابوبكر گفت : من نظرى دارم . اما اينكه گفتى يا بجنگيد يا ذليلانه صلح كنيد ، درست . و اينكه گفتى غنائمى را كه گرفتهايم مال ماست و آنچه را شما گرفتهايد بايد پس بدهيد ، اينهم درست . اما اينكه آنها بايد ديه كشتههاى ما را بدهند ، درست نيست ، زيرا كشتههاى ما در راه خدا كشته شدهاند و اجر و مزد آنان با خداست . و ديه ندارند . بالاخره كاروان مذكور طبق نظر عمر صلح را پذيرفته و بيعت كردند . < فهرس الموضوعات > * * * شيرينترين ايام زندگى عمر در وفات ابوبكر ! ! < / فهرس الموضوعات > * * * شيرينترين ايام زندگى عمر در وفات ابوبكر ! ! < فهرس الموضوعات > عمر چوب بدست مىگردد و مىگويد : وصيت ابوبكر را بشنويد و اطاعت كنيد . . . در حاليكه همين جناب عمر مانع وصيت پيامبر صلى الله عليه وآله شد ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر چوب بدست مىگردد و مىگويد : وصيت ابوبكر را بشنويد و اطاعت كنيد . . . در حاليكه همين جناب عمر مانع وصيت پيامبر صلى الله عليه وآله شد ! ! - تاريخ طبرى ج 2 ص 619 عثمان بن يحيى . . . از اسماعيل بن قيس روايت مىكند : ديدم عمر بن خطاب در ميان مردم نشسته و شاخه درختى بدست دارد و مىگويد : وصيت خليفه را بشنويد و اطاعت كنيد . او مىگويد : من در نصيحت شما هرگز كوتاهى نكردهام . غلام ابوبكر بنام ، شديد ، همراه او بود كه وصيتنامه ابوبكر درباره جانشينى عمر را بدست داشت . واقدى . . . از محمد بن ابراهيم بن حارث روايت مىكند : ابوبكر عثمان را تنهائى احضار كرد و گفت : بنويس : بسم الله الرحمن الرحيم ، اين وصيت ابوبكر بن ابى قحافه به مسلمانان است . سپس بيهوش شد ، عثمان در ادامه آن نوشت . من عمر بن خطاب را به عنوان خليفه شما منصوب كردم و در خيرخواهى شما كوتاهى