responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 642


< فهرس الموضوعات > ابوبكر عاقلتر و حكيم‌تر از پيامبر صلى الله عليه وآله است ، چرا كه او به نصايح عمر گوش كرد ! !
< / فهرس الموضوعات > ابوبكر عاقلتر و حكيم‌تر از پيامبر صلى الله عليه وآله است ، چرا كه او به نصايح عمر گوش كرد ! !
- سنن بيهقى ج 9 ص 90 ابو عبدالله حافظ . . . . . . از صالح بن كيسان روايت مىكند : هنگامى كه ابوبكر يزيد بن سفيان را براى تصرف شام فرستاد به او سفارش كرد . . . . پيرمردها و زنان و بچه را نكشيد آباديها را خراب نكنيد ، درختان را قطع نكنيد ، حيوانات را نكشيد ، درختان نخل را آتش نزنيد ، كسى را غرق نكنيد ، كسى را مثله نكنيد ، كسى را نترسانيد ، و غنائم را مخفى نكنيد .
< فهرس الموضوعات > * * * اعتراضات وقيحانه عمر به پيامبر صلى الله عليه وآله در حديبيه < / فهرس الموضوعات > * * * اعتراضات وقيحانه عمر به پيامبر صلى الله عليه وآله در حديبيه < فهرس الموضوعات > عمر از ترس آنكه مباد پيامبر صلى الله عليه وآله با رؤساى قريش صلح كند ، و عمر به همان شخص پست و بى ارزش قبل از اسلام تبديل شود ، قصد داشت صلح حديبيه را خراب كند ! !
< / فهرس الموضوعات > عمر از ترس آنكه مباد پيامبر صلى الله عليه وآله با رؤساى قريش صلح كند ، و عمر به همان شخص پست و بى ارزش قبل از اسلام تبديل شود ، قصد داشت صلح حديبيه را خراب كند ! !
محمد بن وليد . . . . . از حبيب بن ابى ثابت روايت مىكند : نزد ابو وائل رفتم سؤالاتى بكنم گفت : در صفين بوديم ، شخصى گفت : نمىبينيد كه كتاب خدا را واسطه قرار داده‌اند ؟ على ( عليه السلام ) جواب داد : بله . سهل بن حنيف گفت : زياد به نظرات خودتان خوش بين نباشيد و اعتماد نكنيد يادم مىآيد در صلح حديبيه پس از امضاء صلح بين پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم و مشركين ، ما آماده جنگ بوديم ، ولى كار به صلح كشيد ، عمر اعتراض كرد و به حضرت گفت : آيا ما بر حق نيستيم و آنها بر باطل ؟ آيا كشته‌هاى ما در بهشت نيستند و كشته‌هاى آنها در جهنم ؟ حضرت جواب داد : بله . گفت پس چرا بايد ذلت را بپذيريم و با آنها صلح كنيم ؟ حضرت فرمود : اى پسر خطاب ، من رسول الله‌ام و خداوند پيامبرش را ضايع نمىگرداند . عمر با ناراحتى و خشم و غضب برگشت و نزد ابوبكر رفت و همان حرفها را زد . ابوبكر گفت : او پيامبر خداست و خدا او را ضايع نخواهد كرد ، آنگاه سوره فتح نازل شد .
( عمر ترسيد مصالحه پيامبر صلى الله عليه وآله با قريش موجب دوستى آنان شده و دوباره قريش به مانند سابق با چشم حقارت به او بنگرند )

642

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 642
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست