و سال بعد براى حج به مكه بروند و فراريان يكديگر پس بدهند . در اين بين ابو جندل پسر سهيل بن عمرو كه مسلمان شده بود و در مكه او را در غل و زنجير كرده بودند ، توانست فرار كند ، و در حاليكه پاهايش در غل و زنجير بود ، خود را به مسلمانان رساند . سهيل كه پسرش را ديد ، بلند شد و با سيلى به صورت او زد و موهايش را پيچاند ، و گفت : يا محمد ، قرار ما اين شد كه فراريان يكديگر را پس بدهيم و پسر من بعد از آن بود . حضرت فرمود : راست مىگوئى . ابو جندل گفت : اى مسلمانان مىخواهيد مرا به مشركين پس بدهيد تا گمراهم كنند . حضرت به او فرمود : صبر كن ، خداوند براى تو و ديگر مستضعفين فرج و گشايشى قرار خواهد داد . ما با اينها صلح كرده و نمىتوانيم بر خلاف حرف خودمان عمل كنيم . عمر مىگويد : من كنار ابو جندل بودم كه پدرش او را مىكشيد ، به او گفتم اينها مشركند و خونشان خون سگ است ، و با شمشير به آندو نزديك شدم ، اميد آنرا داشتم كه شمشير را از دست من بگيرد و پدرش را بكشد . اما او اين كار را نكرد . < فهرس الموضوعات > تلاش عمر براى بر هم زدن صلح كه پيامبر صلى الله عليه وآله آنرا با دعوت مسلمين به بيعت خنثى نمود ! ! < / فهرس الموضوعات > تلاش عمر براى بر هم زدن صلح كه پيامبر صلى الله عليه وآله آنرا با دعوت مسلمين به بيعت خنثى نمود ! ! - بخارى ج 5 ص 69 شجاع بن وليد از نضر بن محمد از صخر از نافع روايت مىكند : مردم مىگويند پسر عمر زودتر از پدرش مسلمان شد . ولى اينطور نيست ، بلكه در صلح حديبيه ، عمر عبدالله پسرش را فرستاد تا اسب او را كه نزد فلان انصارى بود بگيرد تا در جنگ از آن استفاده نمايد . در حاليكه در همان موقع مردم در زير درخت مشغول بيعت با رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) و سلم بودند و عمر خبر نداشت . عبدالله رفت و بيعت كرد . سپس اسب را گرفت و نزد پدرش عمر برد كه آماده جنگ شده بود . به او خبر داد كه مردم دارند بيعت مىكنند . عمر هم رفت و بيعت نمود . بهمين خاطر معروف شد كه پسر عمر زودتر از پدرش مسلمان شد . < فهرس الموضوعات > بخارى براى تبرئه عمر ، طورى وانمود مىكند كه در صدد برهم زدن صلح نبوده است ! ! هشام بن عمار . . . . . . از ابن عمر ( پسر عمر ) روايت مىكند : مردم در حديبيه گرد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در زير درخت گرد آمده و با حضرت بيعت كردند . عمر از دور < / فهرس الموضوعات > بخارى براى تبرئه عمر ، طورى وانمود مىكند كه در صدد برهم زدن صلح نبوده است ! ! هشام بن عمار . . . . . . از ابن عمر ( پسر عمر ) روايت مىكند : مردم در حديبيه گرد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در زير درخت گرد آمده و با حضرت بيعت كردند . عمر از دور