يعنى اسلام را به من معرفى كن ) حضرت فرمود : شهادت بده كه خدائى جز الله نيست ، وشهادت بده كه محمد ( ص ) بنده و رسول خدا است . عمر همانجا مسلمان شد و مسلمان بيرون رفت . و از ابن عباس روايت شده : هنگامى كه عمر مسلمان شد ، قوم ( قريش يا بنى عدى يا . . . ) گفتند كه جمعيت ما نصف شد . طبرانى هم اين روايت را آورده كه در سند آن نضر بن عمر است كه روايات او اعتبار ندارد . و عبدالله بن مسعود مىگويد : مسلمان شدن عمر فتح و پيروزى ، هجرت او نصرت و يارى و خلافت او رحمت براى امت اسلام بود ، بخدا قسم ما نمىتوانستيم در كنار كعبه نماز بخوانيم تا آنكه عمر اسلام آورد ، و با مشركين جنگيد تا ما را رها كردند و توانستيم در خانه خدا نماز بگذاريم . طبرانى هم اين روايت را آورده ، و در آن آمده كه نمىتوانستيم بطور ظاهرى و علنى در كعبه نماز بخوانيم ، ورجال روايت هم صحيح هستند فقط قاسم است كه جدش ابن مسعود را درك نكرد تا مستقيما از او روايت كند . < فهرس الموضوعات > از ابن عباس روايت شده : اولين كسى كه اسلام را آشكار ساخت ، عمر بن خطاب بود . < / فهرس الموضوعات > از ابن عباس روايت شده : اولين كسى كه اسلام را آشكار ساخت ، عمر بن خطاب بود . - الدر المنثور ج 4 ص 69 عبدالرزاق وابن منذر از زهرى روايت مىكنند : دشمنى عمر بن خطاب با رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بسيار شدت داشت تا آنكه روزى به رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نزديك شد ، در حاليكه حضرت مشغول نماز بود ، شنيد كه حضرت اين آيه را تلاوت مىفرمايد ( وما كنت تتلو من قبله من كتاب و لا تخطه بيمينك اذا لا رقاب المبطلون ) ( چنانچه اين كتاب را قبلا خوانده بودى يا آنرا با دستت لمس كرده بودى الآن اهل باطل در آن شك مىكردند ) تا آيه شريفه ( بلغ الظالمون ) و اين آيه شريفه ( يقول الذين كفروا لست مرسلا ) ( كسانى كه كافر شدهاند مىگويند تو پيامبر نيستى ) تا آيه شريفه ( علم الكتاب ) عمر منتظر شد تا نماز حضرت به پايان رسيد سپس دنبال حضرت رفت و اسلام آورد . < فهرس الموضوعات > عمر ادعا مىكند : رفت تا پيامبر ( ص ) را بكشد ، ولى توسط خواهر و شوهر خواهرش اسلام را شناخت و قرآن را از زبان خواهرش شنيد و مسلمان شد ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر ادعا مىكند : رفت تا پيامبر ( ص ) را بكشد ، ولى توسط خواهر و شوهر خواهرش اسلام را شناخت و قرآن را از زبان خواهرش شنيد و مسلمان شد ! ! - تاريخ مدينه ج 2 ص 657