- كنز العمال ج 13 ص 367 37016 - ثعلبة بن ابي مالك روايت مىكند : عمر بن خطاب را روز شنبه با عدهاى از مهاجرين و انصار در مسجد قباء ديدم عدهاى از اهل شام كه براى حج مىرفتند مشغول نماز در آن مسجد بودند ، عمر پرسيد : اهل كجايند ؟ گفتند : اهل حمص ، پرسيد ، چه خبر ؟ گفتند خالد بن وليد از دنيا رفت . عمر چندين بار گفت انا لله وانا اليه راجعون واظهار تأسف كرد و گفت : بخدا قسم در نابود كردن دشمنان بسيار پابرجا و محكم بود ، على عليه السلام به او فرمود : پس چرا عزلش كردى ؟ گفت بخاطر آنكه براى چاپولسان و ثروتمندان بذل و بخشش مىكرد ، حضرت فرمود : دستش را از بيت المال كوتاه مىكردى ، چرا از فرماندهى سپاه كنارش گذاشتى ؟ گفت ، راضى نمىشد كه فقط فرمانده باشد حضرت فرمود : امتحان كردى ( تا ببينى قبول مىكند يا نه ؟ ) و اسد الغابة ج 1 ص 66 و ج 3 ص 420 و ج 5 ص 52 و الروض الانف سهيلي ج 4 ص 121 و الجواهر الحسان ج 3 ص 176 و در تفسير المنار ج 4 ص 36 آمده عمر بارها از كرده خود اظهار پشيمانى كرد و اعتراف به اشتباه خود نمود ، . . . و از خالد بن وليد عذرخواهى كرد و گفت : بخاطر اين ترا عزل كردم كه مبادا اهل شام ترا عبادت كنند ! - كنز العمال ج 13 ص 366 37015 - يزيد بن اصم مىگويد : مادر خالد بن وليد براى او گريه مىكرد ، عمر به او گفت ، خالد را كه از دست دادهاى ، مىخواهى با گريه بر او اجر خود را هم زائل كنى ، من قصد دارم امشب نگذارم بخوابى تا آنكه خضاب كرده و از عزا درآئى . 37017 - پيرمردى از بنى غفار مىگويد : شنيدم عمر درباره خالد بن وليد و مرگ او گفت : با مرگ خالد شكافى در اسلام افتاد كه هرگز اصلاح نخواهد شد . به او گفتند ولى در زمان حيات او چنين نظرى نداشتى . گفت : از كرده خود پشيمانم . 37019 - عدى بن سهل مىگويد : عمر براى حاكمان شهرها نوشت : بخاطر خشم و غضب و خيانت خالد را عزل نكردم ، اما از آن جهت كه مردم زياد به او دلخوش بودند و به او تكيه داشتند ، او را عزل كردم تا بدانند كه خدا كننده واقعى است نه خالد .