عمر دستور داد دو قيافهشناس آوردند ، يكى از آندو گفت هر دو مرد در اين بچه شريكند ، عمر چنان او را زد كه روى زمين افتاد ، از ديگرى پرسيد او هم همان جواب داد ، عمر با تعجب گفت : گمان نمىكنم چنين امرى شدنى باشد . < فهرس الموضوعات > چيزى را كه عمر نهى كند ، از نهى خدا مهمتر خواهد بود ! < / فهرس الموضوعات > چيزى را كه عمر نهى كند ، از نهى خدا مهمتر خواهد بود ! - كنز العمال ج 3 ص 692 8483 - ابن عمر مىگويد : هر گاه عمر مىخواست مردم را از چيزى نهى كند اول از اهل و عيال خودش شروع مىكرد ، مىگفت هر كس خلاف دستور من عمل كند ، دو برابر كيفر خواهد ديد . < فهرس الموضوعات > * * * عمر احتياج به پزشك روانكاو دارد تا زدنهاى بىمورد او را معالجه كند ! < / فهرس الموضوعات > * * * عمر احتياج به پزشك روانكاو دارد تا زدنهاى بىمورد او را معالجه كند ! < فهرس الموضوعات > چرا عمر از قاطر انتقام مىگيرد ؟ ! ! < / فهرس الموضوعات > چرا عمر از قاطر انتقام مىگيرد ؟ ! ! - تاريخ مدينه ج 3 ص 823 بشر بن عمر از مالك بن انس از زيد بن اسلم از پدرش روايت مىكند : با عمر به شام رفتيم تا به منطقه ادنى الريف ، رسيديم . . . عمرو به عمر گفت وارد منطقهاى شديم كه مردم آن تازه مسلمان شدهاند ، عمر گفت : ساكت باش . عمرو گفت مىخواهى مركبى بياوريم سوار شوى ؟ عمر گفت مىخواهيد بياوريد . قاطرى آوردند سوار شد قاطر او را تكان مىداد ، عمر او را زد صاحب مركب ( كسى كه مركب را مىراند ) گفت چرا مىزنى مىخواهى از او انتقام بگيرى ؟ عمر پياده شد و گفت مرا بر شيطان سوار كرديد ؟ شتر خودم را بياوريد ، انگار كه سوار حيوان شدم تغيير كردهام ، قاطر ديگرى آوردند پارچهاى روى آن انداختند ، بدون زين سوار شد ، دوباره حيوان او را تكان داد ، عمر گفت : نگهدار ، نگهدار . شتر خودم را بياوريد ، من نمىدانستم كه مردم بر شيطان هم سوار مىشوند ، شتر خودش را آورند و سوار شد . < فهرس الموضوعات > حكم ضد و نقيض عمر درباره ضارب و مضروب ! ! < / فهرس الموضوعات > حكم ضد و نقيض عمر درباره ضارب و مضروب ! ! - مصنف عبدالرزاق ج 10 ص 410 حديث 19524