خدا يا بخاطر من ، كداميك ؟ گفت بخاطر خدا . به خانه كه برگشتيم دو ركعت نماز خواند و نشست و به خود گفت : اى پسر خطاب ! پست بودى ، خدا بالايت برد ، گمراه بودى ، هدايتت كرد ، ذليل بودى ، عزيزت كرد ، سپس بر گردن مسلمين سوارت نمود ، حال مردى از تو كمك مىخواهد ، او را مىزنى ، جواب خدا را چه خواهى داد . مرتبا خود را سرزنش مىكرد بطوريكه ما گمان كرديم او بهترين شخص روى زمين است . < فهرس الموضوعات > بيچارهاى حق خود را از ام سلمه مطالبه كرد ، عمر بشدت او را كتك زد ! ! < / فهرس الموضوعات > بيچارهاى حق خود را از ام سلمه مطالبه كرد ، عمر بشدت او را كتك زد ! ! - كنز العمال ج 13 ص 699 37788 - ابو وائل مىگويد : مردى از ام سلمه طلب داشت ، قسم هم خورد ، عمر او را سى ضربه شلاق زد كه جاى تازيانهها مجروح و خونى شد . < فهرس الموضوعات > دستور مىدهند منشى را شلاق زده ، زيرا اسم ديگرى را بر اسم عمر مقدم كرد ! ! < / فهرس الموضوعات > دستور مىدهند منشى را شلاق زده ، زيرا اسم ديگرى را بر اسم عمر مقدم كرد ! ! - كنز العمال ج 10 ص 309 29550 - ابو هلال مىگويد : شخصى براى من تعريف كرد ، منشى ابوموسى در نامه به عمر نوشت از ابو موسى به عمر . . . عمر در جواب نامه نوشت ، هنگامى كه نامه من به دستت رسيد ، منشى را شلاق زده از كار بركنار كن . < فهرس الموضوعات > معلوم نشد كه عمر جواب معاذ بن جبل را چگونه داد ؟ ! < / فهرس الموضوعات > معلوم نشد كه عمر جواب معاذ بن جبل را چگونه داد ؟ ! 29548 - عبدالرحمان بن يزيد بن جابر مىگويد : عمر براى معاذ بن جبل نامهاى فرستاد ، معاذ بن جبل هم در جواب نوشت : از معاذ بن جبل به عمر بن خطاب < فهرس الموضوعات > لباس نو را به تن شخص پاره پاره كرد . . . دوستداران عمر مىگويند شايد حرير بود . . < / فهرس الموضوعات > لباس نو را به تن شخص پاره پاره كرد . . . دوستداران عمر مىگويند شايد حرير بود . . - مصنف عبدالرزاق ج 11 ص 80 ايوب از ابن سيرين روايت مىكند : مردى پيش عمر آمد كه لباس تازهاى به تن داشت عمر دستور داد لباسش را پاره پاره كردند بطوريكه هر تكه آن دست يك نفر بود . . . معمر مىگويد : گمان مىكنم لباس از حرير بود .