responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 260


نظر غزالى اين است كه بر عوام الناس واجب است سؤال نكنند و رواياتى از رفتار عمر با كسانى كه از متشابهات قرآن سؤال مىكردند ، نقل مىكند .
بايد مردم را از سؤال درباره صفات خدا منع كرد و آنها را مانند عمر با تازيانه زد تا سؤال نكنند .
< فهرس الموضوعات > با تركه‌هاى درخت خرما او را مىزد !
< / فهرس الموضوعات > با تركه‌هاى درخت خرما او را مىزد !
- كنز العمال ج 2 ص 334 4170 - سليمان بن يسار مىگويد : مردى از بنى تميم بنام صبيغ بن عسل وارد مدينه شد . كتابهائى داشت و درباره متشابهات قرآن سؤال مىكرد . خبر به عمر رسيد ، تركه‌هايى از درخت خرما آماده كرد . هنگامى كه صبيغ را آوردند ، به او گفت كيستى ؟ گفت بنده خدا صبيغ ، عمر هم گفت : من هم بنده خدا عمر هستم ، سپس با تركه‌ها او را آنقدر زد كه مجروح شد و خون از سر و صورتش جارى شد . صبيع ملتمسانه گفت : بس است ، بخدا قسم ديگر فكر تحقيق و سؤال از سرم بيرون رفت .
< فهرس الموضوعات > اگر سر تراشيده بودى ، گردنت را مىزدم !
< / فهرس الموضوعات > اگر سر تراشيده بودى ، گردنت را مىزدم !
- كنز العمال ج 2 ص 334 4171 - ابو العدبس مىگويد : پيش عمر بوديم كه مردى آمد و از ( الجوار الكنس ) سؤال كرد ، عمر با چوبى كه دستش بود زد و عمامه او را انداخت و گفت بخدا قسم اگر سر تراشيده بودى ( كنايه از اينكه از خوارج بودى ) گردنت را مىزدم .
< فهرس الموضوعات > مردم عالم ! گناه صبيغ چه بود ؟ !
< / فهرس الموضوعات > مردم عالم ! گناه صبيغ چه بود ؟ !
- الدر المنثور ج 2 ص 7 دارمى در كتاب مسند و نصر مقدسى در كتاب حجة از سليمان بن يسار نقل مىكنند : شخصى بنام صبيغ وارد مدينه شد ، و از متشابهات قرآن سؤال كرد ، عمر بدنبال او فرستاد در حاليكه تركه‌هائى از درخت خرما آورده بود ، عمر به او گفت ، تو كيستى ؟ گفت صبيغ ، عمر گفت : من هم

260

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 260
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست