14264 - مسور بن مخرمه مىگويد : عمر ، عبد الرحمن بن عوف را خواست و گفت : من مىخواهم ترا جانشين خود كنم . عبد الرحمن جواب داد : اگر وصيت كنى قبول مىكنم ، اما ترا بخدا آيا چنين وصيتى كردهاى ؟ گفت : نه . عبد الرحمن هم گفت : بخدا قسم تصميم دارم هرگز در اين امر داخل نشوم . عمر گفت : پس ساكت باش تا به كسانى كه هنگام وفات رسول خدا صلى الله عليه ( و آله ) وسلم مورد رضايت آن حضرت بودهاند . سفارش كنم . على ( عليه السلام ) و عثمان و زبير و سعد را بخواهيد و منتظر طلحه هم باشيد تا بيايد و گرنه خودتان پنج نفر كسى را انتخاب كنيد . < فهرس الموضوعات > رياست شوراى خلافت با عبد الرحمن بن عوف ! ! < / فهرس الموضوعات > رياست شوراى خلافت با عبد الرحمن بن عوف ! ! - كنز العمال ج 5 ص 727 14251 - اسلم مىگويد : عمر گفت : چنانچه رأى سه نفر يك چيز بود و رأى سه نفر ديگر چيز ديگر ، آن نظرى را بپذيريد كه عبد الرحمن بن عوف هم در آن است . 14252 - عبد الرحمن بن سعيد بن يربوع مىگويد : هنگامى كه عمر زخم خورد ، گفت : سه روز بايد صهيب با مردم نماز بخواند . آنگاه در امر خلافت مشاوره كنيد ، تصميم با آن شش نفر است . هر كس با شما مخالفت كرد ، گردنش را بزنيد . - كنز العمال ج 5 ص 743 14271 - ابن عباس مىگويد : عمر بن خطاب به عبد الرحمن بن عوف گفت : تو در نظر ما عادل و پسنديدهاى ، چه شنيدهاى ؟ 14272 - محمد بن جبير از پدرش روايت مىكند : عمر مىگفت : اگر عبد الرحمن بن عوف دستهايش را به هم زد با او بيعت كنيد . اسلم مى گويد : عمر بن خطاب مىگفت با هر كس كه عبد الرحمن بن عوف با او بيعت كرد ، بيعت كنيد و هر كه مخالفت كرد ، گردنش را بزنيد . < فهرس الموضوعات > مىگويند : خوله دختر حكيم همان كسى است كه خواب خروس را ديد ! ! < / فهرس الموضوعات > مىگويند : خوله دختر حكيم همان كسى است كه خواب خروس را ديد ! ! - تاريخ مدينه منوره ج 3 ص 889