responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 6


را ديده و به او گفتند كه از امير المؤمنين براى ما اجازه ورود بگير . عمرو جواب داد كه بخدا قسم خوب اسمى براى او ( عمر ) انتخاب كرديد ، سپس نزد عمر رفته و گفت : السلام عليك يا امير المؤمنين . عمر گفت اين اسم را از كجا پيدا كردى ، بخاطر خدا اين اسم را رها كن ، آنگاه عمرو قضيه آندو را تعريف كرد و گفت : آندو واقعا اسم خوبى برايت انتخاب كردند ، زيرا كه ما مؤمنين هستيم و تو امير ما ، از آنروز به بعد نوشتن امير المؤمنين در نامه‌ها مرسوم شد .
< فهرس الموضوعات > عائشه مىگويد حضرت پيامبر ( ص ) عمر را امير المؤمنين ناميد < / فهرس الموضوعات > عائشه مىگويد حضرت پيامبر ( ص ) عمر را امير المؤمنين ناميد - البداية والنهاية ج 7 ص 150 . . . واقدى مىگويد : براى ما روايت كرده ابو حمزة يعقوب بن مجاهد از محمد بن ابراهيم از ابن عمرو كه مىگويد : به عائشة گفتم : چه كسى عمر ( فاروق ) را امير المؤمنين ناميد ؟ جواب داد : پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم كه به او فرمود : اى امير المؤمنين . اولين كسى كه براى اين لقب به او تبريك گفت مغيرة بن شعبة بود ، شخص ديگرى را هم گفته‌اند . خدا عالم‌تر است .
و طبرى مىگويد : عمر ( خودش ) خودش را امير المؤمنين ناميد < فهرس الموضوعات > * * * لقب فاروق < / فهرس الموضوعات > * * * لقب فاروق < فهرس الموضوعات > مىگويند كه خداوند عمر را بخاطر آنكه منافقى را كشت ، فاروق ناميد در حاليكه هرگز پيامبر ( ص ) منافقى را نكشت < / فهرس الموضوعات > مىگويند كه خداوند عمر را بخاطر آنكه منافقى را كشت ، فاروق ناميد در حاليكه هرگز پيامبر ( ص ) منافقى را نكشت - السير الكبير ج 1 ص 270 ابن عباس روايت مىكند كه شخص منافقى با يك يهودى اختلاف پيدا كرده و يهودى گفت كه خدمت رسول الله صلى الله عليه ( وآله ) وسلم براى حل اختلاف برويم و منافق گفت پيش كعب بن اشرف برويم ، بهر حال خدمت آن حضرت رسيده و ايشان به نفع يهودى حكم كردند ، آن منافق به اين حكم راضى نشد و گفت بار ديگر نزد عمر برويم . يهودى به عمر گفت كه ما خدمت رسول الله عليه السلام رسيده ولى اين شخص ( منافق ) به حكم حضرت اعتراض دارد و مىخواهد تو براى ما حكم كنى . عمر از منافق پرسيد ، آيا قضيه چنين است ؟ گفت بله ، عمر گفت : لحظه‌اى صبر كنيد الان مىآيم . آنگاه شمشيرش را برداشته و گردن منافق را زد و گفت : درباره كسى كه به حكم رسول الله راضى نشود چنين حكم مىكنم ، آنگاه جبرئيل فرود آمد و گفت كه عمر بين حق و باطل را جدا ساخت و او را فاروق ناميد .
- الدر المنثور ج 2 ص 179

6

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست