إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
( صافتر از سنگ ) زنى نزد عمر بن خطاب آمد وقتى او را ديد كه كچل بدتركيبى است ، ترسيد و زبانش به لكنت افتاد و بجاى آنكه بگويد : ابا حفص غفر الله لك ( خدا ترا بيامرزد اى ابا حفص ) گفت : ابا غفر حفص الله لك . و خزانة الادب ص 234 م 1002 كنيزكان را به جرم حجاب كتك مىزد ! ! - المبسوط ج 1 ص 212 ( كنيز مىتواند بدون روسرى و مقنعه نماز بخواند ) در حديث آمده : عمر كنيزى را ديد كه مقنعه زده ، او را با تازيانه زد و گفت : مقنعه را كنار بگذار ، پست فطرت ، خود را شبيه زنان آزاده كردهاى ؟ ! - كنز العمال ج 9 ص 199 25656 - ( مسند عمر ) انس مىگويد : كنيز يكى از مهاجرين نزد عمر بن خطاب آمد ، در حاليكه مقنعه زده بود . عمر پرسيد : آزاد شدهاى ؟ گفت نه . گفت پس چرا مقنعه زدهاى ، مقنعه فقط مخصوص زنان آزاده مسلمان است . سپس آنقدر با تازيانه بر سر كنيز زد تا مقنعه از سرش افتاد . و جواهر الحسان ج 2 ص 583 < فهرس الموضوعات > عمر زنان و خدمتكاران را كتك مىزد ! < / فهرس الموضوعات > عمر زنان و خدمتكاران را كتك مىزد ! - كنز العمال ج 9 ص 204 25676 - زهرى مىگويد : عمر بن خطاب زنان و خدمتكاران را كتك مىزد . < فهرس الموضوعات > بچهها را مىزد و از مسجد بيرون مىكرد ! < / فهرس الموضوعات > بچهها را مىزد و از مسجد بيرون مىكرد ! - تاريخ بخارى ج 4 ص 251 2699 - . . . شرحبيل مىگويد : ما بچه بوديم و در مسجد بازى مىكرديم ، عمر ما را ديد وبا شلاق ما را از مسجد بيرون كرد .