خود را براى او گفتم ، گفت تو دنبال دين خدا مىگردى در حالى كه در سرزمين خود تو پيامبرى مبعوث شده يا مىشود ، برو از او پيروى كن و به او ايمان بياور . زيد مىگويد برگشتم ولى پيغمبرى را نديدم . پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شتر را راند و رفت . سپس سفره انداخته تا از آن گوسفند بريان بخورند ، زيد گفت : اين چيست ؟ گفتيم قربانى براى بت است . زيد گفت : من از آنچه كه براى بت قربانى شده نمىخورم و از ما جدا شد . زيد قبل از بعثت از دنيا رفت و پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود او مانند يك امت واحده در قيامت برانگيخته خواهد شد .
ابراهيم حربى هم از دو استاد خود همين روايت را از ابو اسامه نقل مىكند سپس مىگويد : اينكه زيد بن حارثه ( راوى حديث ) مىگويد براى بت قربانى كرديم ، ممكن است از اين جهت باشد كه زيد بدون اذن پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم اين كار را كرده باشد ، و الا پيامبر الهى هرگز نه قبل از نبوت و نه بعد از آن بت نپرستيده و قبل از بعثت هم زيد را از پرستيدن بت منع مىكرده ، پس چگونه ممكن است براى بت قربانى كند ، مضافا به اينكه پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم داراى عصمت بوده است .
< فهرس الموضوعات > * * * فاميلى عمر با خالد بن وليد و ابوجهل < / فهرس الموضوعات > * * * فاميلى عمر با خالد بن وليد و ابوجهل < فهرس الموضوعات > شدت دشمنينش با خالد بن وليد < / فهرس الموضوعات > شدت دشمنينش با خالد بن وليد - اسد الغابة ج 1 ص 53 احمد بن حفص بن مغيرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم ابو عمرو المخزومى كه پسر عموى خالد بن وليد و ابو جهل بن هشام مىباشد .
خيثمه دختر هشام بن مغيرة مادر عمر بن خطاب است ( كه در اينصورت خالد بن وليد پسر عموى مادر عمر بن خطاب خواهد بود ) علي بن رباح از ناشرة بن سمى اليزنى روايت مىكند : شنيدم عمر بن خطاب خطبه خواند و گفت : من از شما مردم معذرت مىخواهم ، من به خالد بن وليد دستور داده بودم كه اموال را براى مهاجرين صرف كند ، ولى او آنها را به اعيان و اشراف داد لذا من او را خلع كرده و ابو عبيده جراح را به جايش نصب كردم . ابو عمرو بن حفص گفت : بخدا قسم درباره خالد به عدالت رفتار نكردى ، زيرا كسى را خلع كردى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم او را نصب كرده بود ، شمشيرى را در غلاف كردى كه پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آنرا از نيام بركشيده بود

128