responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 83


نمىبيند ونمىداند ، رازى مطرح نيست .
اما چه مىتوان كرد كه كردگار حكيم دستور به دعوت داده است ، چه در دل منكران وشكاكان اثرى ببخشد يا نه .
نوح آن پيامبر عظيم الشان نه قرن ونيم دعوت وتبليغ كرد ونتيجه‌اى جز انكار قومش در بر نداشت . آيا آن بزرگوار - .
< شعر > هيچ از گفتن عنان واپس كشيد ؟
هيچ اندر غار خاموشى خزيد ؟
< / شعر > مگر امكان دارد كه كاروانى به پاس عوعو سگان از سير خود باز بماند ؟ يا در شب مهتاب ، عوعوى سگ نور فروزان ماه را فرو نشاند وآن جرم نورانى را از حركت باز بدارد ؟ آرى - < شعر > مه فشاند نور وسگ عوعو كند هر كسى بر طينت خود مىتند < / شعر > قضاى الهى براى هر كس كار وخدمتى معين كرده وگوهرش را در بوتهء آزمايش همان كار وخدمت قرار داده است .
اگر سگ وسگ صفتان دست از بانگ ناهنجار خود بر ندارند . من هم كه ماه فروزانم دست از سير وحركت خود بر نخواهم داشت . در آن هنگام كه پليدى نابخردان مانند سركه در شيشهء اسكنجبين بيافزايد ، نبايد دست از مقصود برداشت وشيشه را شكست ، بلكه بايستى در راه مقصود بيشتر كوشيد وبر عسل آن افزود .
قهر همان سركهء ترش ولطف انگبين شيرين است كه مخلوط مىشوند واسكنجبين را به وجود مىآورند ، اگر عسل اسكنجبين كاسته شود مجموعه اسكنجبين مختل مىگردد .
قوم نوح با تمرد وطغيانگرىهاى خود سركه به اسكنجبين دعوت نوح مىريختند ، آن پيامبر بزرگ دست از كار خود بر نمىداشت وشيشه ى اسكنجبين را بر زمين نمىزد ، بلكه نوح عليه السلام هم در مقابل آنان شكر از درياى قند بر آن اسكنجبين مىريخت قندى كه در اختيار نوح بود مدد از درياى جود وعطاى الهى مىگرفت ولذا از

83

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 83
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست