نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 82
رو به كمال دوا نمىكند . آن چه كه بشر را به شدن ايده آل فوق نائل خواهد كرد ، عمل مطرح كردن خويش است نه درك امكان مطرح كردن كه در اغلب افراد موجود است عمل دريافت كميت وكيفيت جنبهء آلت محض بودن ودريافت نتيجهء آن ، نه احتمال وعلم به امكان چنان دريافت . اين دو عمل دو عامل اساسى تلاش براى انجام وظيفهء انسانى است كه با سوداگرى تناقض داشته وهرگز سازگار نخواهند بود . اين دو عمل است كه تمامى هستى را در گوشهء نامحسوسى از دل بر مىنهد واحساس سنگينى هم نمىكند . تفسير ابيات اى حسام الدين ، اى حيات دل رهروان وجويندگان ، پنج دفتر از كتاب وجود انسانى به پايان رسيد واينك ميل دل به دفتر ششم مىجوشد ومىخروشد . اين مثنوى كه در حقيقت حسامى نامه ايست [1] از جاذبهء روح كمال يافتهء تو است كه سير جهانى به خود مىگيرد ونامهاى براى جهانيان مىگردد . من اى انسان معنوى ، براى تمام مثنوى دفتر ششم را سروده وآن را تقديم پيشگاه روحت مىنمايم . تو اى نمونهء عظمت الهى ، با اين صفحاتى كه به كتاب انسانى نوشتم ، شش جهت عالم را روشن بساز ، باشد كه حتى آنان كه پيرامون اين گنجينهء گران بها نگشتهاند طوافى كنند وبال وپرى براى پرواز باز كنند . گفتم : شش جهت را نورانى بساز ، اما تو خود مىدانى كه : < شعر > عشق را با پنج وبا شش كار نيست مقصد او جز كه جذب يار نيست < / شعر > شايد كه پس از اين دستورى برسد كه رازهاى ناگفتنى را با بياناتى روشنتر از اين كنايه هاى دقيق در ميان بگذاريم . اسرار نهانى را جز با راز دانان نمىتوان باز گو كرد ، براى آن نابخرد منكر كه جز اشكال وصور ناپايدار هستى چيزى