responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 81


اعتدال ومنطق واقعىاش تجاوز مىكند ، اولًا اشياء وانسانهاى پيرامونش طفيلى ويا جزء اختيار خود آن خود بين وخود پرست مىگردد ، سپس تدريجا خود مفروض تورم بيشتر پيدا كرده زمين وآسمان را هم طفيلى يا جزء بىاختيار خود مىبيند ، در حالى كه اين تورم ناشى از آن خود بزرگ بينى جنون آميز است كه مانند پوست توى خالى است كه در ميان آن ، كرم محقرى در چند قطره لجن مىلولد . خود بينى وخود يابى ديگرى هم وجود دارد كه نخست صاحبش درك مىكند كه :
< شعر > اين درخت تن عصاى موسى است كامرش آمد كه بياندازش ز دست تا ببينى خير او وشر او بعد از آن برگير او را زامر هو < / شعر > پس از آن كه توانست موجوديت خود را در مقابل نظارهء روح انسانى ملكوتيش براى خود مطرح كند ، چه از راه مشاهدات خويش وچه از محصول تجربهء ديگران به تضاد قيافه هاى متنوع موجوديتش آگاه مىگردد ومىبيند كه < شعر > ظاهرش را پشه‌اى آرد به چرخ باطنش باشد محيط هفت چرخ < / شعر > با اين موفقيت است كه كميت وكيفيت جنبهء آلت محض بودن وجنبهء استقلال خود را در مىيابد . در اين مرحله با شگفت انگيزترين پديده كه مواجه مىشود ، اين است كه مىبيند : هر اندازه كه توجه وگرايش او به جنبهء آلى افزوده مىشود ، كفهء ترازوى استقلال وعظمت درونىاش سنگينتر مىگردد ، اما بدون اين كه احساس آن استقلال وعظمت زنجيرى به دست وپاى روحش شود واو را از تكاپو باز بدارد .
يا به عبارت بهتر ورساتر هر اندازه كه با عظمتهاى هستى وروابط آنها با خويشتن ، بيشتر آشنا مىشود ، حلقهء بىاختيار بودن خود را در زنجير هستى از ته دل مىپذيرد ونمونه‌اى از استقلال وحاكميت به همان زنجير هستى را حائز مىگردد ، بدون آن كه اين حيازت را به خود طبيعى خويش مستند بدارد . شايد مقصود جلال الدين از بيت زير همين اصل است كه متذكر شديم :
< شعر > چون ز خود رستى همه برهان شدى چون كه گفتى بنده‌ام سلطان شدى < / شعر > از طرف ديگر مىدانيم كه دانستن مسائل فوق به تنهايى هيچ دردى را از انسان

81

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 81
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست