نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 76
زيرا خيالات وتوهمات مغزى ما كه پايه واساسى ندارند ، قابل مقايسه با جريان قانونى جهان هستى نمىباشند . گلها در فصل بهار به جهت به وجود آمدن شرايط طبيعى مىرويند ومىشكفند ، روابط ميان آن شرايط وروييدن گل هرگز تشابهى با خيالى كه در مغز من به جريان مىافتد ومىگويد : از بامداد فردا تمامى چهار ميليارد نفوس روى زمين ابو ذر غفارى خواهند شد ، يا همه مردم از نصف شب 17 مهر ماه 1353 ناگهان به فرشته مبدل خواهد گشت ، ندارد . آيا با اين وضع متضاد كه عالم ذهن وعالم عين دارا هستند مىتوان گفت : ملاك هستى واقعيت من وادراكات من است ؟ اگر چنين است ، بچه علت آن خيالات وتوهمات واقعيت ندارند ، حتى خود انسان خيال كننده هم در موقع دريافت بىپايه گى خيالاتى كه در مغزش افتادهاند ، به ريش خود مىخندد ما از اين دو تفريط وافراط كه مىگويد : « مادهاى وجود ندارد » ( تفريط ) و « هر چه هست ماده است وجز ماده چيزى وجود ندارد » ( افراط ) مىگذريم وآن دو نظريه را به شوخىهاى مغزى در قالب فلسفه گويىها وا گذار مىكنيم . حركت وتخالف وتماثل وتضاد را در قلمرو كون وفساد مىپذيريم ، اين پذيرش را حواس وانديشه ومحصولات شگفت انگيز آنها بر ما ضرورى نموده است . در قلمرو ماده واجزائش با جنگ وپيكار سازنده وتخريب كننده رو برو مىشويم . اين سازندگى وتخريب را به عنوان دو بال نيرومند براى پرواز هستى وانسان در قلمرو مشيت الهى مىدانيم . اين جنگ وپيكار كه در پهنهء ماده وماديات مىبينيم ، شامل حيات طبيعى نيز كه تنها تعين خود را مىخواهد ، شامل است ، ولى اين پيكار وتكاپو آن آگاهى عالى را
76
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 76