نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 630
بدون دخالت اختيارت مىجوشد وجهشى از موقعيت تثبيت شده ات برمىدارى ، دست گدايى به كسى دراز كرده بودى ؟ مگر غير از اين بود كه مغز فعال تو واقعيت را بدون خود خواهى وسود جويى ولذت پرستى جستجو مىكرد واين تو بودى كه پس از آگاهى به ارزشهاى معلول مفيديت ، آن واقعيت را به بازار سوداگرى آوردى واز مردم جامعه براى جوشش وراهيابى بىاختيارى ( ولو از نظر مبادى طبيعى مغز ) خود ، طلب قيمت ومزد كردى . نمىدانيم بالاخره انسان در ميان دو جريان خارج از معامله ( ما قبل نمودار شدن واقعيات در عرصهء اجتماع وبعد از افتادن به جريان وضميمه شدن به سلسلهء رويدادها ) بچه علت در وسط آن دو ، اين اندازه وقاحت در سود جويى را بر خود روا داشته ومىگويد : « مىدهم تا بگيرم » ، « اگر بگيرى بايد بدهى » تفسير ابيات در ميان مردم از بازى بسيار جدى فقير كه نمىتوان مخفى داشت هياهو افتاد . هر كسى به مناسبت فهمى كه داشت ، گفت گوهاى گم راهانهاى به راه انداخته بود وحسودان از هر طرف سر برآورده بودند . گزارش مخفى به شاه وقت دادند كه فلان فقير گنج نامهاى يافته است . وقتى كه فقير شنيد كه خبر آن گنج نامه به شاه رسيده است ، چارهاى جز تسليم ورضا نديده پيش از آن كه دچار شكنجه هاى شاه شود گنج نامه را تقديم كرد وگفت : از آن هنگام كه اين رقعه را يافتهام ، رنجى بىحد واندازه متحمل شدهام ولى گنجى نيافتهام . من بسى مانند مار به خود پيچيدهام . ويك ماه است كه با كام تلخ زمين را زير ورو مىكنم ، ولى حتى يك دانه هم از گنج نياوردهام . اكنون اى پادشاه ، گنج نامه را به تو تقديم مىدارم - < شعر > بو كه بختت بركند زين كان غطا اى شه پيروز جنگ ودژ گشا < / شعر >
630
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 630