responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 622


تنها مىتواند به قول سقراط : وجود علم را در نهاد آدمى اثبات كند ، نه عين واقعيات برون ذاتى را ، آن چه كه مىتواند به عنوان مقدمه‌اى براى اثبات جهان در انسان قرار بگيرد انديشه هاى هگل وبركلى در جهان بينى است .
تفسير ابيات اين سخن كه مىگفتيم ، پايانى ندارد ، برويم به سراغ آن فقير كه از پيچ وتاب فقر وفلاكت در شكنجه وآزار است .
آن فقير در يكى از شبها در خواب مىبيند ، اما خواب كجا بود ؟ بايد بگوييم : « در واقعهء بىخواب كه كار هميشگى مردان الهى است » صداى هاتفى را مىشنود كه مىگويد : اى رنجيدهء بىنوا ، برخيز وبرو وكاغذ پاره‌اى را از صحافى كه همسايه ى تست ، پنهانى به دست بياور . خصوصيت ونشان آن ورق چنين ورنگش چنان است .
آن ورق را بگير وبرو ودر خلوت آن را مطالعه كن ومگذار كسى در خواندنش با تو شركت بجويد .
اگر هم محتواى نوشتهء آن ورق فاش شود ، باز غمگين مباش ، زيرا كسى جز تو از آن ورق حتى بقدر نيم جو هم نمىتواند بهره ور گردد . اگر هم زمان به دست آمدن آن چه كه در آن ورق نوشته شده است طولانى شود ؟ باز ناراحت مباش ودم بدم آيهء ولا تقنطوا را بخوان . هاتف مژده ور اين بشارت را به آن فقير داد ودستى به دلش كشيد كه برو وزحمت ومشقت فقر را از خود دور كن هنگامى كه فقير جوان از حالت بىخودى بيرون مىآمد ، از خوشحالى جهان پهناور هستى را بر خود تنگ ديد ، به طورى كه اگر لطف وكمك خداوندى نبود ، از شدت هيجان زهره اش مىشكافت ونابود مىگشت .
شادى نخستين اين بود كه گوش او از پشت صدها پرده طبيعت پاسخ خدا را شنيده است .
آرى - < شعر > از حجب چون حس سمعش درگذشت شد سر افراز وز گردون برگذشت < / شعر > خداوندا ، كى شود كه ديدگان گوش تيزان سروش شنو ، نيز از حجاب غيبى

622

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 622
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست