نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 621
بزرگ در تو است ) . ملاحظه مىشود كه جهان در انسان غير از آن است كه امثال بركلى مىگويند كه ملاك تحقق وجودى جهان يا جزئى از آن عبارت از درك آدمى است . زيرا اين ايده آليستها نمىگويند : جهان در من است ، بلكه مىگويند : بدون درك واقعيت جهان را نه در برون ذات مىتوان اثبات كرد ونه در درون ذات ، در صورتى كه با نظر به داستان موسى مقصود جلال الدين : جهان در انسان است خواه درك بكند يا نه ، نهايت امر چنانكه در ابيات گذشته گفته است : با افزايش آگاهىهاى آدمى جهان قيافه هاى ديگر را از درون آدمى نمايان مىسازد . گفته شده است : اگر بخواهيم امكان اين نظريهء جهان در انسان را بپذيريم ، مىتوانيم راهى براى آن پيدا كنيم ، وآن موضوع اكتشافات است كه مىبينيم : انسان در امتداد تاريخ علمى خود همواره از محسوسات بسيار محدود كه در پيرامونش قرار گرفته است ، به روابط وحقايق پشت پردهء پيرامونش تنها به وسيلهء انديشه هاى جهش دار منتقل شده ومجهولات را در مغز خود حل وفصل كرده است . به عبارت ديگر كشف مجهولات همواره در درون انسان انجام مىگيرد . بدون اين كه محسوسات يا منطق انديشهء محض آنها را روى پردهء معلومات بياورد ، زيرا تا لحظاتى جهش دار پيش نيايد ومرد محقق از بند وزنجير مشاهدات وانديشه در مقدمات معمولى آزاد نشود ، نمىتواند چيز تازهاى را درك كند . البته نمىگوييم كه : آزادى از محسوسات وانديشه هاى تثبيت شده به معناى ناديده گرفتن آنها است ، بلكه مىگوييم : آن امور به منزلهء مقدمات نخستين وضرورى براى انتقال به حقيقت ورابطهء جديد است ، ولى براى تحقق انتقال از آن محسوسات وانديشه هاى منظم ، جهشى از نقاطى لازم است كه گذشتن از آن نقاط به طور آگاهانه صورت نمىگيرد ومرد محقق پس از دريافت آن حقيقت تازه ، احساس نمىكند كه چيزى از برون ذات به درونش سرازير شده است . اين قضيه با اين كه صحيح است ،
621
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 621