نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 616
< شعر > روز نحر رستخيز سهمناك مؤمنان را عيد وگاوان را هلاك < / شعر > زيرا - در چنان روز حيات وموت مطلق ، مرغابىها مانند كشتىها روى دريا روانه مىگردند . هلاكت وحيات هر كس در آن روز از روى دليل وعلت خواهد بود وهر كسى به نقطهء گرايش خود رهسپار مىگردد ، بازان به سوى سلطان ، زاغان روانهء گورستان . نقل بسيار خوش طعم زاغان در اين دنيا لاشه وسرگين خشك وپارهء استخوان است ، لذا - < شعر > قند حكمت از كجا زاغ از كجا ؟ كرم سرگين از كجا باغ از كجا ؟ < / شعر > انسان سست عنصر لياقت جهاد با نفس را ندارد ، چنانكه اسافل اعضاى خر لياقت مشگ وعود را دارا نمىباشد . زنان كه قدرت جهاد اصغر ندارند ، چگونه مىتوانند از عهدهء جهاد اكبر برآيند ؟ مگر به ندرت كه رستمى در كالبد زن درآيد ، مانند حضرت مريم ، چنانكه بالعكس مردانى پيدا مىشوند كه به جهت ضعف نفس ، زن در نهادشان مخفى است . در آن جهان همه اين ماده گىها مجسم مىشود . چون رستاخيز روز دادگرى است ، لذا شايستهء آن روز ، عدل وداد بوده ، كفش براى پا وكلاه از آن سر خواهد بود ، تا هر جويندهاى به مطلوب خود برسد وهر غروب كنندهاى به جايگاه غروبش . آن روز - < شعر > نيست هر مطلوب از طالب دريغ جفت تابش شمس وجفت آب ميغ < / شعر > اين دنيا قهر خانهء كردگار متعال است ، اگر امروز اين قهر خانه را بپرستى ، فردا هم به قهر خداوندى مبتلا خواهى گشت ، اگر بخواهى بدانى كه اين دنيا چگونه قهر خانهء خداوندى است ، به لاشه هاى متلاشى شده واستخوان وموىهاى تبهكاران بنگر كه چگونه مورد قهر الهى قرار گرفته ودر دريا وخشكى از لبهء تيغ غضب خداوندى قطعه قطعه گشتهاند . برو در سرگذشت بشرى با دقت بنگر - < شعر > پرّ وبال مرغ بين بر گرد دام شرح قهر حق كننده بىكلام < / شعر >
616
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 616