نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 615
< شعر > از جهود ومشرك وترسا ومغ جملگى يك رنگ شد زان الب الغ < / شعر > صدها هزار سايه هاى كوتاه ودراز در مقابل آن خورشيد كه راز اساسى هستى است يكى مىشوند ، نه درازى مىماند ونه كوتاهى ونه پهنايى ، زيرا اين نمودها همه وهمه مربوط به اين جهان طبيعت است كه موجودات آن بر يكديگر مرز ودرون وبرون وساير تشخصات را به وجود مىآورند . آن يك رنگى كه در رستاخيز نمودار خواهد گشت براى همهء انسانها چه بد وچه خوب قابل دريافت خواهد بود ، معانى غير محسوس امروز طبيعت در روز رستاخيز به صورتهاى مناسبى مجسم مىشود ونقشها خاصيت قابل تماس به خود مىگيرند . در آن روز نقش اساسى مانند انديشه ها از آستر بيرون مىآيد وبروى جامهء انسانى ترسيم مىشود . در اين دنيا درون مردم مانند رنگ پوست گاو مبتلا به بيمارى پيس ، متلون است ودوك زبان در ملل مختلف صدها رنگ نخ مىريسد . در اين جهان كه نوبت صد دلى وصد رنگى است ، عالم يك رنگى نمىتواند آشكار وروشن شود . اكنون نوبت سياهىها است وسفيدىها پوشيده است . اين دنيا شبى است كه خورشيد با عظمتى در وراى آن است . فعلا نوبت جولان گرگها است ويوسفها در ته چاهاند وجولانگاهى براى قبطيان است وفرعونها بر تخت سرورى . تا از روزى فراوان كه بروى انسانها خيره مىخندد ، سگان غوطه ور در طبيعت سهم خود را ببرند ، در عين حال - < شعر > در درون بيشه شيران منتظر تا شود امر تعالوا منتشر < / شعر > تا شيران از نهانگاه بيشه ها وچراگاه ها بيرون آيند وتصرف خداوندى در قلمرو هستى بىپرده صورت بگيرد ، در آن هنگام - < شعر > جوهر انسان بگيرد بر وبحر پيس گاوان بسملان روز نحر [1] < / شعر >
[1] گاوان مبتلا به بيمارى پيس ( مردم تبهكار ) در آن روز ققربانى شوند . .
615
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 615