responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 577

إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 636)


مضاحك گفتن درزى وترك را از قوت خنده بسته شدن دو چشم وفرصت يافتن درزى < شعر > يك مصاحب گفت آن چيست اوستاد ترك مست از خنده شد سست وفتاد ( ( 1693 ) ) چون كه خنديدن گرفت از داستان چشم تنگش گشت بسته آن زمان ( ( 1694 ) ) پاره‌اى دزديد وكرد او زير ران غير چشم حق ز جمله آن نهان ( ( 1695 ) ) حق همىديد آن ، ولى ستار خوست ليك چون از حد برى غماز است ( ( 1696 ) ) ترك را از لذت افسانه اش رفت از دل دعوى پيشانه اش ( ( 1697 ) ) اطلس چه دعوى چه رهن چه ترك سرمست است در لاغ اى اچه ( ( 1698 ) ) لابه كردش ترك كز بهر خدا لاغ مىگو كان مرا شد مغتذا ( ( 1699 ) ) گفت لاغ خنده انگيز آن دغا كه فتاد از قهقهه او بر قفا ( ( 1700 ) ) پارهء اطلس سبك در نيفه زد ترك غافل خوش مضاحك مىمزد ( ( 1701 ) ) همچنين بار سوم ترك خطا گفت لاغى گوى از بهر خدا ( ( 1702 ) ) گفت لاغى خندمينتر از دو بار كرد او آن ترك را كلى شكار ( ( 1703 ) ) چشم بسته عقل جسته مولهه مست ترك مدعى از قهقهه ( ( 1704 ) ) پس سوم بار از قبا دزديد شاخ كه ز خنده اش يافت ميدان فراخ ( ( 1705 ) ) چون چهارم بار آن ترك خطا لاغ از استاد مىكرد اقتضا ( ( 1706 ) ) رحم آمد بر وى آن استاد را كرد در باقى فن وبىداد را ( ( 1707 ) ) گفت مولع گشته اين مفتون بر اين بىخبر كاين چه خسار است وغبين ( ( 1708 ) ) بوسه افشان كرد بر استاد او كه مرا بهر خدا افسانه گو ( ( 1709 ) ) اى فسانه گشته ومحو از وجود چند چند افسانه خواهى آزمود ( ( 1710 ) ) خندمينتر از تو هيچ افسانه نيست بر لب گور خراب خود بايست < / شعر >

577

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 577
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست