نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 541
بگذار ، پس از آن هر كارى كه كنى مشمول آيهء وما رميت از رميت مىگردى . وچون كشتن نفس براى خدا است ، لذا - < شعر > آن ضمان بر حق بود نى بر امين هست تفصيلش به فقه اندر مبين < / شعر > اين مسائل را در كتب فقهى جستجو كن ، زيرا براى هر دكان بازارى است ومثنوى ما فقط دكان فقر وفنا است . در دكان كفاشى چرم خوب مىبينى ، واگر چوبى ببينى ، براى ساختن قالب كفش است . در دكان بزازى حرير وقماش است ، واگر آهنى در آن دكان به بينى ، براى ذرع وگرفتن اندازه پارچه است . اما مثنوى ما - < شعر > مثنوىّ ما دكان وحدت است رحمت اندر رحمت اندر رحمت است غير واحد هر چه بينى اندر اين بىگمانى جمله را بت دان يقين < / شعر > اگر بتى ستوده شود براى به دام آوردن عاميان است . مانند جملهء « تلك الغرانيق العلى » [1] كه در سورهء والنجم خوانده شد ، اين جملهء جزئى از سوره نبود ، بلكه فتنهاى بود كه در دنبالش كفار به سجده افتادند وآن چه كه كفار سر بر در او زدند ، شيطان بود . پس از اين ، سخنى پيچا پيچ ودور از اذهان معمولى وجود دارد ، بگذر از اين سخن و - « با سليمان باش وديوان را مشور » . برو داستان صوفى وقاضى وآن ستم كار ناتوان را بياور وباز گو كن : -
[1] بيت مورد تفسير تا حدودى ابهام انگيز است ، زيرا ظاهر بيت اول اين است كه جملهء فوق را پيامبر گفته است ولى بيت سوم جمله را به شيطان نسبت مىدهد . .
541
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 541