responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 540


با ضربه هاى تازيانه آنچنانكه شايسته مىداند مجازاتش كند . اى قاضى عزيز ، اگر اين بيمار در تعزير وزير ضربهء شلاق تو بميرد ، خسارتى متوجه نمىشود وخونش به هدر مىرود ، اگر كسى از زخمى كه تو به عنوان مجازات وارد مىكنى بميرد ، از دوزخ رها مىشود وراه بهشت را پيش مىگيرد . هر كس در زير حد وتعزير قاضى جان بسپارد ، قاضى ضامن خون او نيست ، زيرا قضاوت وقاضى چيز محقرى نيست ، بلكه .
< شعر > نايب حقّ است وسايهء عدل حق آينهء حق است وباشد مستحق < / شعر > زيرا تاديب قاضى براى گرفتن داد مظلومان از ستمگران است ، نه از روى آبروى شخصى وخشم وسود خويش . چون كار قاضى در راه حق وروز معاد است ، اگر هم خطايى كند ، ديه بر گردن او نيست ، بلكه ديه بر عاقله است . [1] عاقلهء قاضى خود حق است ، لذا خطاى او از بيت المال كه مال الله است جبران مىشود . به طور كلى : - < شعر > آن كه بهر حق زند او آمن است وآن كه بهر خود زند او ضامن است < / شعر > اگر پدرى فرزند خود را بزند وفرزندش بميرد ، چون براى انتقام وفرو نشاندن غضب خويش ويا براى ساير امور شخصى زده است ، در حالى كه تعليم وتربيت وخدمت به فرزند براى پدر لازم است ، لذا بايستى خون بهايش را به باز ماندگان فرزندش بپردازد .
اگر معلم در راه تعليم وتربيت كودكى را بزند وكودك تلف شود ، مجازاتى براى معلم نيست ، [2] زيرا معلم نايب پدر كودك وامين است وهيچ امينى هم ضامن نيست . وبراى كودك خدمت به استاد يكى از واجبات نبوده است ، پس اين استاد با زجر وتنبيهى كه كودك را كشته است ، كار شخصى براى خويشتن انجام نمىداده است ، برخلاف پدر كه براى كار خود فرزندش را مىزده است . بيا تو هم اى مشتاق كوى الهى ، با ذو الفقار علوى سر نفس حيوانى را ببر وبه عالم بىخودى مانند مردان الهى گام



[1] تعبير ديه بر عاقله در بارهء خطاى قاضى تعبير فقهى نيست ، زيرا عاقله خويشاوندان پدرى جنايت كار را مىگويند ، مانند عمو وپسر عمو وبرادر پدرى . . .
[2] اين مسئله از نظر فقهى قابل تأمل است . .

540

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 540
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست