responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 539


< فهرس الموضوعات > آيه < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > تفسير ابيات < / فهرس الموضوعات > < شعر > ( ( 1525 ) ) هر دكانى راست بازارى دگر مثنوى دكان فقر است اى پدر ( ( 1526 ) ) در دكان كفشگر چرميست خوب قالب كفش است اگر بينى تو چوب ( ( 1527 ) ) پيش بزازان قز وادكن بود بهر گز باشد اگر آهن بود ( ( 1528 ) ) مثنوىّ ما دكان وحدت است رحمت اندر رحمت اندر رحمت است غير واحد هر چه بينى اندر اين بىگمانى جمله را بت دان يقين ( ( 1529 ) ) بت ستودن بهر دام عامه را همچنان دان كالغرانيق العلى ( 1 ) ( ( 1530 ) ) خواندش اندر سورهء والنجم زود ليك آن فتنه بد از سوره نبود ( ( 1531 ) ) جمله كفار آن زمان ساجد شدند هم سگى بود آنكه سر بر در زدند ( ( 1532 ) ) بعد از اين حرفى است پيچا پيچ ودور با سليمان باش وديوان را مشور ( ( 1533 ) ) هين حديث صوفى وقاضى بيار وآن ستم كار ضعيف زار زار < / شعر > آيه « وما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ ولكِنَّ الله رَمى 8 : 17 » ( 2 ) تفسير ابيات صوفى بسوى آن بيمار سيلى زن رفت ومانند مدعيان دامنش را گرفت وكشان كشان به محكمهء قاضى برد كه آن خر نگون بخت را به خر خود بنشاند ويا


( 1 ) داستان غرانيق چنين است كه پيامبر اكرم مشغول خواندن سوره النجم بوده است ، وقتى كه به آيهء كه « أفرايتم اللات والعزى ومنات الثالثة الاخرى » ( آيا بتهاى لات وعزى ومنات را ديديد ؟ ) رسيد ، شنيده شد كه كه « تلك الغرانيق العلى وان شفاعتهن لترتجى » ( آن بتها چيزهاى بزرگى وسربلندى هستند وشفاعتشان مورد اميدوارى است ) . . نقل شده است كه اين جمله را شيطان موقعى گفت كه پيامبر پس از خواندن دو آيه مزبور اندكى سكوت كردند . وكسانى كه جملهء فوق را به پيامبر نسبت مىدهند به خطا وغلط بزرگى مرتكب مىشوند . احتمال ديگر هم وجود دارد كه قوى است وآن اين است كه گوينده يكى از بتپرستها بود كه در همان مجلس وجود داشته است . . ( 2 ) سوره الانفال ، آيهء 17 . .

539

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 539
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست