responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 538


رفتن صوفى سوى آن سيلى زن وبردن او را به قاضى < شعر > ( ( 1508 ) ) رفت صوفى سوى آن سيلى زنش دست زد چون مدعى بر دامنش ( ( 1508 ) ) اندر آوردش برِ قاضى كشان كاين خرِ ادبار را بر خر نشان ( ( 1509 ) ) يا به زخم درّه او را ده جزا آنچنان كه رأى تو بيند سزا ( ( 1510 ) ) كان كه از زجر تو ميرد در دمار بر تو تاوان نيست باشد آن جُبار ( 1 ) وآنكه از تو زخم بيند مرگ خويش فارغ از دوزخ رود تا خلد پيش ( ( 1511 ) ) بر حد وتعزير قاضى هر كه مرد نيست بر قاضى ضمان كاو نيست خرد ( ( 1512 ) ) نائب حق است وسايهء عدل حق آينه حق است وباشد مستحق ( ( 1513 ) ) كاو ادب از بهر مظلومى كند نى براى عرض وخشم ودخل خود ( ( 1514 ) ) چون براى حق وروز آجله است گر خطايى شد ديت بر عاقله است عاقلهء او كيست دانى ؟ هست حق سوى بيت المال برگردان ورق ( ( 1515 ) ) آن كه بهر حق زند او آمن است وآن كه بهر خود زند او ضامن است ( ( 1516 ) ) گر پدر زد مر پسر را او بمرد آن پدر را خون بها بايد شمرد ( ( 1517 ) ) زان كه او را بهر كار خويش زد خدمت او هست واجب بر ولد ( ( 1518 ) ) چون معلم زد صبى را شد تلف بر معلم نيست چيزى لا تخف ( ( 1519 ) ) كان معلم نائب افتاد وامين هر امينى هست حكمش همچنين ( ( 1520 ) ) نيست واجب خدمت استا بر او پس به جز استا نبودش كار جو ( ( 1521 ) ) ور پدر زد او براى خود زده است لاجرم از خون بها دادن نرست ( ( 1522 ) ) پس خودى را سر ببر با ذو الفقار بىخودى شو فانى ودرويشوار ( ( 1523 ) ) چون شدى بىخود هر آنچه تو كنى ما رميت اذ رميت ايمنى ( ( 1524 ) ) آن ضمان بر حق بود نى بر امين هست تفصيلش به فقه اندر مبين < / شعر >


( 1 ) جبار ، به هدر شدن گفته مىشود : ذهب دمه جباراً يعنى خونش به هدف رفت . .

538

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 538
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست