responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 536


نيست كه مشتى بزنم ودر قصاصش سر خود را به باد فنا بسپارم .
همان خرقهء تسليم كه به گردنم انداخته‌ام ، سيلى را كه بر پشت گردنم نواخته شده است آسان وقابل تحمل نموده است . وجود اين بيمار ناتوان چونان خيمهء ويران واجزايش از هم گسيخته است كه در پى بهانه‌اى مىگردد كه متلاشى شود وبيافتد . قصاص واز دست دادن جان شيرين در راه اين مردهء زنده نما جاى دريغ است .
بدين ترتيب چون نمىتوانست دست به دشمن بزند ، تصميم گرفت كه او را به نزد قاضى ببرد ، زيرا قاضى ترازوى حق وپيمانهء اوست ، به همين جهت است كه ميل قاضى همواره به سوى حق وحقيقت است .
او از شيطان ومكر وحيله اش خلاص گشته واز زنجير شيطان وقبله‌اى كه او نشان مىدهد در امان است . قاضى خود برندهء كينه ها وجدالها وبرطرف كنندهء جنگ وقيل وقالها است . او كسى است كه - < شعر > ديو در شيشه كند افسون او فتنه ها ساكن كند قانون او < / شعر > وقتى كه خصم پر طمع خود را در حضور قاضى يافت وترازوى حق وحقيقت سنج را ديد ، تمرد وطغيانگرى را بركنار مىگذارد . اما اگر ترازوى عدالت در كار نباشد ، هر چند هم به خصم گذشت كنى وبه امتيازش بيافزايى ، از روى حماقت با آن طبيعت تهى كه دارد به همان قسمت عادلانه قناعت نمىكند .
آرى - < شعر > هست قاضى رحمت ودفع ستيز قطره‌اى از بحر عدل رستخيز < / شعر > اگر چه قطره چيز نارسا وبىپا است ، ولى مىتواند لطف آب دريا را به خوبى بنماياند ، لذا .
< شعر > جزوها بر حال كلها شاهد است چون شفق غماز خورشيد آمد است از غبار ار پاك دارى كله را تو ز يك قطره ببينى دجله را < / شعر > خداوندى كه به شفق كه جزئى از آفتاب است ، سوگند خورده است ، به جسم پيامبر اكرم كه نمونه‌اى از خورشيد حقيقت است ، قسم مىخورد . آيا مىدانيد كه

536

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 536
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست