نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 531
ومستقلى دارد كه خداوند به تدريج وبا اندازه هاى معين آنها را به قلمرو جهان هستى مىفرستد ، زيرا آيهء شريفه با اين احتمال هم سازگار است كه همهء آن چه كه در جهان هستى بروز مىكند با حساب معينى از فيض الهى ريزش مىكند ، چنانكه اصل خلقت وخود همان خزائن ومنابع مولود فيض مستمر الهى است . وانگهى اگر هم فرض كنيم كه واقعيات جهان هستى از منابع وخزائنى كه مانند انبارى مستقل وجود دارد سرازير مىشود ، اين مسئله در آيه وجود ندارد كه همان فرستاده شده ها كه در صفحهء جهان هستى به صورت اجزاء درمىآيد ، بار ديگر به همان منابع وخزائن برمىگردد . بلكه به طورى كه از دريافتهاى عقلانى ومنقولات دينى استنباط مىشود ، اين است كه اوصاف وعناوين ونتايج فعاليتهاى اجزاى جهان هستى بر دو نوع است : نوع يكم - اوصاف وعناوين ونتايجى كه در مجراى حركت وتحول خود اشياء بروز مىكند ومانند ميوهاى در درخت نمودار مىگردد . نوع دوم - اوصاف وعناوين ونتايجى است كه اجزاء عالى جهان هستى يعنى انسانها با كوششها وتقلاهاى اختيارى مىآورند ، لذا نمىتوان گفت پديده هاى مزبور چه خوب وچه بد با وصف خوبى وبدى ، از منابع معينى سرازير مىشود . وبهر حال نظريهء جلال الدين در بارهء كل به معناى منابع نخستين وباز گشتگاه نهايى بايد مورد تامل جدى قرار بگيرد . منبع دوم - خود ذات خداوند ذو الجلال است ، اين احتمال بلكه اين اعتقاد كه تمام اجزاء هستى به كل يعنى به منبع اصلى خود ( خدا ) برمىگردد ، از بعضى ابيات مثنوى استنباط مىشود ، از آن جمله : - < شعر > جزو نارم سوى كل خود روم من نه نورم كه سوى حضرت شوم < / شعر > اگر مقصود از حضرت ، در بيت فوق مقام ربوبى بوده باشد . < شعر > هر كسى كاو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش < / شعر > ولى با نظر به مجموع روش فكرى واحساسات جلال الدين ، نمىتوان گفت :
531
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 531