نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 532
كه روش او پذيرش آن مكتب وحدت موجودى است كه در سخنان امثال محى الدين بن العربى ديده مىشود . مخصوصاً ابيات مبحث شمارهء 1 مىتواند جلال الدين را از مكتب مزبور جدا كند . بلى ورود در حوزهء جاذبيت ربوبى وحضور در پيشگاه ولقاء الله موضوعاتى است كه در كتاب مثنوى فراوان مطرح شده است . 10 - ارتباط وسنخيت اجزاء با كل < شعر > چشم هر قومى به سويى مانده است كان طرف يك روز ذوقى رانده است ذوق جنس از جنس خود باشد يقين ذوق جزو از كل خود باشد ببين [1] اين خود اجزايند وكليات از او زرد كرده رنگ وفاسد كرده بو [2] چون كه كليات را رنج است ودرد جزو ايشان چون نباشد روى زرد [3] آن دم نطقت كه جزو جزوهاست فايده شد كل كل خالى چراست تو كه جزوى كار تو با فايده است پس چرا در طعن كل آرى تو دست [4] < / شعر > اين ابيات وامثال آنها كه در مثنوى فراوان پيدا مىشود ، جزء وكل منطقى ورياضى را منظور نمىكند ، بلكه در هر موردى چنانكه پيش از اين هم اشاره كرديم ، معناى خاصى را از جزء وكل منظور مىدارد . به عنوان نمونه همين ابيات مورد تحليل را در نظر مىگيريم : 1 - يكى از خصايص روان آدمى اين است كه اگر در دورهاى از زندگانى ، حقيقتى او را چنان به خود جلب كند كه ذوق واحساسات عميق او را مالك شود ، مطلوبيت آن حقيقت بزودى او را رها نمىكند وگاه گاهى كم وبيش نسيم همان حقيقت در درونش وزيدن مىگيرد وذوق واحساساتش را تحريك مىكند . اين
[1] دفتر اول ، ص 20 ب 46 و 47 . . [2] دفتر اول ، ص 28 ب 20 . . [3] دفتر اول ، ص 28 ب 37 . . [4] دفتر اول ، ص 32 ب 61 و 62 . .
532
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 532