نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 530
يك واقعيت آتشين را مبدء تبهكاران مىداند ونور را مبدء انسانهاى با فضيلت ، اين اسناد ممكن است شبيه به اسناد معلول به علت يا موج به دريا ، يا قطراتى كه از كوزه تراوش مىكند ، بوده باشد ، كه تنها مثال كوزه وقطره مىتواند جزء وكل اصطلاحى را در بر داشته باشد . آيا چنين منابعى براى واقعيات رو بناى جهان هستى وجود دارد ، يا نه ؟ علم تجربى ومستند به حس نمىتواند در اين گونه موارد هياهوى نفى وانكار را براه بياندازد . عاقلانه ترين كارى كه دانشمندان مىتوانند در برابر اين گونه مسائل انجام بدهند وبهترين سخنى كه مىتوانند با صداى بلند به زبان بياورند ، سكوت احترام آميز است در مقابل امثال جلال الدين كه بىهوده داد وفرياد راه نمىاندازند . به اضافهء تاييدى كه از نظرياتى مانند مثل افلاطونى براى اين گونه مسائل ديده مىشود . بلى نكته قابل توجهى كه در اين مورد وجود دارد اين است كه جلال الدين كه اعتقاد به استمرار فيض وخلاقيت الهى در هر لحظهاى ابراز مىكند ، بايد پاسخ روشنى به اين سؤال بدهد كه با فرض ريزش دايمى خلقت چه ضرورتى ايجاب مىكند كه خداوند براى هر يك از موجودات منبع خاصى داشته باشد ؟ اگر كسى بگويد كه : خداوند متعال خود از وجود چنين منابع در قرآن مجيد اطلاع داده وفرموده است : « وإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه وما نُنَزِّلُه إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ 15 : 21 » [1] ( هيچ چيزى نيست مگر اين كه خزينه ها ومنابع آن در نزد ما است وما آن را فرو نمىفرستيم مگر به اندازهء معين ) . مىگوييم : اين آيه نمىگويد : آن خزائن در مقابل جهان هستى وجود منفرد