173 - اسرار نهانى وجود دارد كه تنها درون مردان الهى مىتواند محرم آنها باشد نه انسانهاى ديگر .
< شعر > فكر وانديشه است مثل ناودان وحى ومكشوف است ابر وآسمان آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان همسايه در جنگ آورد < / شعر > 174 - انديشه هايى كه از پشتيبانى وانكشافات عالى روح محروم است مانند ناودان در عين حال كه جريانش موقت است ، مزاحم انسانها نيز مىباشد .
< شعر > نردبانهايى است پنهان در جهان پايه پايه تا عنان آسمان هر گره را نردبانى ديگر است هر روش را آسمانى ديگر است هر يكى از حال ديگر بىخبر ملك با پهناى بىپايان وسر اين در آن حيران كه او از چيست خوش وان درين خيره كه حيرت چيستش < / شعر > 175 - از ظواهر غلط انداز فريباى نمود هستى بگذريد ودر اعماق روان انسانها نفوذ كنيد ، خواهيد ديد در مبادى بنيادين نردبانهايى به شمارهء انسانها وجود دارد كه هر يك رو به كمال خود مىروند وبه جهت تنوع نردبانها هر يك در ديگرى خيره شده است كه كجا مىرود < شعر > واقعه چون است چون بگريختى رنگ ورخساره بگو چون ريختى گفت بهر سخرهء مير حرون خر همىگيرند مردم از برون گفت مىگيرند خر اى جان عم چون نه‌اى خر رو تو را زين چيست غم گفت بس جدند وگرم اندر گرفت گر خرم گيرند هم نبود شگفت بهر خر گيرى بر آوردند دست جد جد تمييز هم برخاستست چون كه بىتمييزيانمان سرورند صاحب خر را به جاى خر برند < / شعر > 176 - جمعيتها در حال تحرك دسته جمعى در گرد بادهاى ناخود آگاهى تخريب مىكنند ونمىسازند وآدم را به جاى خر مىگيرند < شعر > چون تو را وهم تو دارد خيره سر از چه گردى گرد وهم آن دگر عاجزم من از منىّ خويشتن چه نشينى بر منى تو پيش من < / شعر >

52