نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 497
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 636)
بندى در جبر مورد توجه جلال الدين نيز وجود دارد ، انسانهاى تكامل يافته هنگامى كه به فيض عام خداوندى مىنگرند ووسايل كار وكوشش را كه در اختيار آنان گذاشته است ، مىبينند وباز بودن چند راه را در نوسانات زندگى خود با ديدهء وجدان مشاهده مىنمايند ، به وسيله اين مشاهدات ، خود را به فيض عام الهى عرضه مىكنند وبه پيدا كردن وسايل بيشتر وبهتر براى پيش برد حيات خويش مىكوشند ووابستگى جبرى خود را به خداوند چنين تلقى مىكنند كه : ما وابستهء اراده وعلم وقدرت آن خداوند هستيم كه هر چه مراحل تكامل را بيشتر وبهتر سپرى كنيم به جاذبيت فيض الهى بيشتر نائل مىشويم ومواد جهان طبيعت با طرق وقيافه هاى بهترى به عنوان وسيله در اختيار ما قرار مىگيرد ووجدان ما تيز بينتر ومحركتر مىگردد . چنين جبرى آخرين وعالىترين آرمان يك انسان كمال جو است كه او را تا حد شايستگى لقاء الله بالا مىبرد . در مقابل اينان آن گروه از مردم بىنوا وبدبخت هستند كه وابستگى خود را به مبادى عالى هستى وقرار گرفتن خود را در تحت سلطهء محركترين عامل به سوى كمال به صورت زندان وكنده وزنجير در مىآورند اسفا بر حالشان تفسير ابيات آن چه كه از خطاها وغلطهايت برشمردم . از شيخ عطار هم شنيدهام . هم او داستان سلطان محمود مجاهد را متذكر شده است كه يك غلام هندو از جنگ هندوستان به غنيمت برد ، واو را آورد ودر كرسى خودش نشانيد . تو مىتوانى طول وعرض اين داستان را در لابلاى كلام شيخ عطار ببينى . خلاصه آن كه وقتى كه آن غلام كودك روى تخت با طراوت در پهلوى سلطان محمود نشست ، شروع به گريهء سوزناك كرد . سلطان از او پرسيد : چرا گريه مىكنى ، مگر به دولت ناگوارى رسيدهاى ؟ تو اكنون همدم شهريار ودر ما فوق افلاك نشستهاى تو روى اين تخت نشستهاى ووزراء وسپاهيان همه مانند ستارگان وماه در پيش تخت تو صف كشيده
497
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 497