نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 470
من آن طوطى شيرين زبان هم نيستم كه قندى بگيرم وبا نطق شيوايم بار غم شنونده را از دلش بزدايم ، هدهد هم نيستم كه كار پيك وپيام آورى را به عهده بگيرم ، درست بنگريد لكلك هم نيستم كه در اين بيابان گرمسير ودر آن كوهسارهاى سردسير براى خود روزى ومسكن دست وپا كنم . پس تو كيستى وچه مىخواهى ؟ همه چيز مىخواهم ، هر چه را كه شما مىخواهيد ، من هم مىخواهم ، به اضافهء چيزهاى ديگر كه شب وروز مغز مرا به جاى صرف انرژى در راه بارور كردن وسائل حيات ، به خود مشغول مىدارد . اين اشخاص همان بيماران خطرناك هستند كه مىتوانند جامعهاى را فلج كنند واز مقصدى كه افراد آن جامعه پيش گرفتهاند منحرفش بسازند ، زيرا نخستين ضربهء هولناك كه بر پيكر جامعه وارد مىآورند ، از بين بردن ارزش كار است كه گردونهء منحصر حيات آدمى است . آنان با كل شدن به جامعه خود آگاه يا ناخود آگاه به مردم تلقين مىكنند كه انسان مىتواند بدون كار وكوشش هم زندگى كند ، انسان مىتواند بدون اين كه انرژى صرف كند ودر سر كار شب بيدارىها بكشد ، مىتواند از انرژى وشب بيدارىها وتلاش روزانهء ديگران زندگى كند خوشبختانه قرون جديده با صدها دردهايى كه تحمل مىكنند ، اين درد خانمان سوز را تحمل نمىكند وتلقين فوق را هر اندازه هم كه استادانه وآرايش يافته به حلقش فرو بريزند استفراغ مىكند ونمىپذيرد . آن چه كه خيلى اهميت دارد ، اين است كه اين شعار « همه چيز مىخواهم بدون اين كه كارى انجام بدهم » در اشكال ورنگهاى ديگر به قوت سابق خود باقى است زيرا در اغلب جوامع دنياى امروزى هم آنجا كه اختيار انسانها در انتخاب
470
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 470