responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 449


< شعر > ( ( 1170 ) ) اى عجب چون است از سقم آن هلال ؟
كه هزاران بدر هستش پاى مال ( ( 1171 ) ) گفت از رنجش مرا آگاه نيست ليك روزى چند بر درگاه نيست ( ( 1172 ) ) صحبت او با ستور واستر است سايس است ومنزل او آخور است ( ( 1173 ) ) رفت پيغمبر به رغبت بهر او اندر آخور آمد اندر جست وجو ( ( 1175 ) ) بوى پيغمبر ببرد آن شير نر همچنان كه بوى يوسف را پدر ( ( 1176 ) ) موجب ايمان نباشد معجزات بوى جنسيّت كند جذب صفات ( ( 1177 ) ) معجزات از بهر قهر دشمن است بوى جنسيت پى دل بردن است ( ( 1178 ) ) قهر گردد دشمن امّا دوست نى دوست كى گردد به بسته گردنى ( ( 1179 ) ) اندر آمد او ز خواب از بوى او گفت سرگين دان درون اين گونه بو ؟
( ( 1180 ) ) از ميان پاى استوران بديد دامن پاك رسول بىنديد ( ( 1181 ) ) پس ز گنج آخور آمد غژغژان روى بر پايش نهاد آن پهلوان ( ( 1182 ) ) پس پيمبر روى بر رويش نهاد بر سر وبر چشم ورويش بوسه داد ( ( 1183 ) ) گفت يارا ، تو چه پنهان گوهرى اى غريب عرش چونى ؟ خوشترى ؟
( ( 1184 ) ) گفت چون باشد خود آن شوريده خواب كه درآيد در دهانش آفتاب ( ( 1185 ) ) چون بود آن تشنه‌اى كاو گل خورد آب بر سر بنهدش خوش مىبرد < / شعر > روايت « عن النبى صلى الله عليه وآله اصحابى كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم » ( اصحاب من مانند ستارگان هستند ، از هر يك از آنها پيروى كنيد هدايت خواهيد يافت ) .

449

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 449
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست