نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 438
وپيروز شده بود . آن هلال مانند تو نبود كه هر روزى كه از عمرت سپرى مىشود ، عقبتر مىروى واز گوهرى به سنگى برمىگردى . مثل تو مانند آن شخص است كه به مهمانى كسى رفت ، ميزبان از مقدار عمرش پرسيد وگفت : چقدر عمر كردهاى ؟ درست بگو واز ساليان عمرت دزدى مكن . مهمان پاسخ داد : هيجده سال دارم ، هفده سال دارم ، نه نه ، من شانزده سال دارم اى برادر خوانده ، به نظرم مىرسد كه پانزده سال بيش ندارم ميزبان به او گفت : اينطور كه تو عقب عقب مىروى ، در نيمه ى راه توقف مكن ، برو وبا سر داخل فرج مادرت شو وفكرت را راحت كن
438
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 438