نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 426
نمىداند كه پيامبر در آن لحظات چه بخششها به او فرمود . اگر مىخواهى مثل ونمونهء آن بخشش را بفهمى - < شعر > چون بود مسّى كه بر اكسير زد مفلسى بر گنج پر توفير زد ماهئى پژمرده در بحر اوفتاد كاروان گم شده زد بر رشاد < / شعر > آن سخنانى كه پيامبر در آن حال به بلال گفت ، اگر به شب تاريك مىگفت ، تاريكى از شب رخت برمىبست ومانند بامداد روشن مىگشت . من قدرت بيان وتوضيح آن اصطلاح را ندارم - < شعر > خود تو دانى كافتاب اندر حمل تا چه گويد با نبات وبا حلل خود تو مىدانى كه آن آب زلال مىچه گويد با رياحين ونهال < / شعر > به طور كلى خلاقيت الهى با همهء اجزاى جهان هستى سخن مىگويد ، چونان سخنى كه افسونگران با دم وحرف ، تحول به وجود مىآورند . جاذبهء خلاقيت خداوندى به وسيله اسباب وعلل سخنها با معلومات واثرها مىگويد كه نيازى به لب وحرف وصوت ندارد . همان تاثير قدرت در گردش اجزاى هستى را بياد بياور ، اگر چه آن تاثير در ما فوق حس وعقل معمولى صورت مىگيرد ، زيرا اين عقول در طوفانهاى گوناگون تقليد گيج وكلافه گشته است . عقلى كه در اصول حق يابى مقلد باشد ، يقينا در فروعش نيز مقلد خواهد بود . اگر عقل نظرى در بارهء حقايق ما فوق قلمرو خويش چيزى بپرسد ، در پاسخش تنها اين جمله را بگو كه « چنان است كه تو نمىدانى ونخواهى دانست » . سرور دو جهان پس از ساعتى زبان به عتاب ابو بكر گشود .
426
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 426