نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 408
< شعر > نزد خر خرمهره وگوهر يكيست آن ايشك را دردر دريا شكيست منكر بحر است وگوهرهاى او كى بود حيوان درو پيرايه جو < / شعر > خداوند مغز حيوانى را چنان نيافريده است كه لعل ودر را بشناسد وآن را بخواهد . آيا تا كنون ديدهاى كه گوشوارهء پر قيمت به گوش خر آويخته شود ؟ مسلما نه ، زيرا گوش وهوش خر چيزى جز علفزار نمىشناسد ، برو در سورهء والتين آيهء احسن التقويم را بخوان وبفهم كه جان آدمى چه گوهر گران بهايى است . اين احسن التقويم چيزى نيست كه در انديشهء انسانى بگنجد ، زيرا برتر از عرش برين است كه از تمامى موجودات عالم برتر ووالاتر است . اگر ارزش جان ( احسن التقويم ) را باز گو كنم كه از توصيف وتعريف امتناع مىورزد ، بيم آن مىرود كه هم من گوينده بسوزم وهم شنوندگان اين عالىترين راز هستى . بنا بر اين ، اى مولوى ، در همين جا لب ببند وبالاتر مرو . خلاصه - ابو بكر به سوى اربابان بلال رفت وحلقه بر در خانهء آنان زد ، در را باز كردند ، ابو بكر ميان خانه ، نزد آن جهودان رفت . او بىخود وسرمست وآتشين بر جاى خود نشست وكلام تندى از زبانش برجست : كه اى نابخرد ، اين دوست خدا را چرا مىزنى واى دشمن نور اين چه كينهاى است كه در بارهء ولى الله براه انداختهاى ؟ اگر تو واقعا در كيش وآيين خود صدق وصفايى دارى ، به اين انسان راستين چرا ستم مىكنى اى جهود كژ سيرت ومنحرف ، اين چه حماقتى است كه آيينهء كژ ساختهء خود را به دست گرفته به همهء انسانها با آن آيينهء كژ مىنگرى اگر سخنى را كه در آن موقع از لبان ابو بكر جست ، به تو بگويم ، دست وپايت را گم مىكنى ومضطرب مىگردى . سرچشمه هاى حكمت مانند فرات خروشان از عالم ما فوق جهات از دهانش
408
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 408