نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 407
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 636)
تفسير ابيات پيامبر مصطفى صلى الله عليه وآله از اين داستان روح انگيز بلال چون گل شكوفان شد وبه سخن گفتن درآمد . وقتى كه گوينده شنوندهاى مانند پيامبر عظيم الشان پيدا كند ، سر هر مويش زبانى مىشود وبه گفتگو درمىآيد . پيامبر فرمود : حالا چاره چيست وچه بايد كرد ؟ ابو بكر گفت : اين بنده بلال را بهر قيمت كه باشد مىخرم وبه زيادى قيمتش اعتنايى نمىكنم . زيرا او اسير عشق الهى است كه اكنون سخرهء خشم دشمن خداوند است . پيامبر فرمود : من هم در اين معامله شريك تو خواهم گشت ، تو وكيل من باش ، قيمت نصف بلال را من پردازم ، برو بلال را خريدارى كن . ابو بكر گفت : قبول مىكنم وصد خدمت به جاى مىآورم . ابو بكر همان موقع برخاست وبه خانهء آن جهود بىايمان رفت ودر راه با خويشتن چنين مىگفت : گوهر گران بها را از دست كودك نادان بسى آسان مىتوان خريد . اينان همان قوم نادانند كه ديو غول عقل وايمانشان را با ملك وپول مىخرد . ديو وغول آنچنان مردار زشت را براى آنان مىآرايد كه در مقابل آن مردار مىتواند صدها گلزار از دستشان بگيرد . چنان مهتاب دروغين به آنان نمايش مىدهد كه ساحرانه صد كيسه پول از دستشان مىربايد . آن پيامبران را كه تجارت واقعى را بر آنان تعليم مىدادند ، وشمع دين را مىافروختند ، آن غولهاى راهزن به وسيلهء سحر همان پيامبران را زشت نمايش مىدادند ، چنانكه به وسيلهء جادو ميان دو همسر جدايى مىانداختند . غولان ديدگانشان را چنان مىدوختند كه گوهرى را به يك خس مىفروختند . برو بلال را كه گوهرى گران قيمتتر از دو عالم است ، از آن كودكان نابخرد بخر ، زيرا -
407
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 407