responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 393


< شعر > بر سرت چندان زنيم اى بد صفات تا بگويى ترك شيد وترّهات < / شعر > آن جغد ويرانه پرست ، بلال باز صفت را به جلو آفتاب سوزان مىكشد وچارميخش مىكند وبا خارهاى جانگزا بدن برهنهء نازنينش را مجروح مىنمايد وقطرات خون از بدنش مىريزد واو احد احد گويان سر تسليم بر زمين مىنهد . چه بايد كرد ؟ من به بلال عزيز - < شعر > پندها دادم كه پنهان دار دين سر بپوشان از جهودان لعين < / شعر > آن پندها كمترين اثرى نبخشيد ، زيرا - < شعر > عاشق است او را قيامت آمده ست تا درِ توبه بر او بسته شده ست < / شعر > مگر عشق با توبه وصبر سر سازگارى دارد ؟ اين محال بزرگى است كه هرگز آن را توقع نتوان داشت . حقارت وناچيزى توبه در مقابل عشق چونان حقارت كرم ناچيز است در مقابل اژدهايى بس بزرگ . از همه مهمتر اين كه عشق نمونه‌اى از جاذبيت ربوبى وتوبه كار انسانى بر خلاف آن جاذبيت است ، در مقابل چنان قدرت سترگ چه كارى از دست توبه ساخته است ؟ اين عشق كه نمونه‌اى از جاذبيت ربوبى است ، ربطى به آن تمايل حيوانى ندارد كه حيوان صفتان عشقش مىنامند . اگر هم اصرار بورزيد ونتوانيد خود را از زنجير الفاظ رها كنيد ، قيد مجاز به عشق بزنيد وتمايل حيوانى را عشق مجازى بناميد . تا با آن جاذبيت ربوبى كه از اوصاف خداوند بىنياز است مخلوط ومشتبه نگردد . اين عشقهاى مجازى چيزى جز حالت عارضى نيست كه به انگيزگى تمايل به زيبايى يا ساير امتيازات پا در هوا به وجود مىآيد وعاشق را به درد جان كندن مبتلا مىسازد وسپس راه خود را پيش مىگيرد ومىرود - < شعر > زان كه آن مسّ زر اندود آمده ست ظاهرش نور اندرون دود آمده ست چون رود نور وشود پيدا دخان بفسرد عشق مجازى آن زمان چون شود پيدا دخان غم فزا بفسرد نى عشق ماند نه هوا < / شعر >

393

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 393
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست