responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 392


تفسير ابيات وقتى كه ابو بكر از عشق بلال راست كردار وراست گفتار ودم درست به خوبى آگاه گشت ، دست از توصيه به اين كه بلال از فاش ساختن اسلام توبه كند ، برداشت وپيش پيامبر اكرم رفت وحال بلال را باز گو كرد :
< شعر > كان فلك پيماى ميمون فال چست اين زمان از عشق اندر دام توست < / شعر > پيامبرا ، چون بلال باز سلطانى است ، لذا در جمع جغدان در رنج وآزار بسر مىبرد ، اين گنج پر قيمت در زير انبوه كثافت مدفون مانده است . طبيعت جغدان همين است كه بر باز سلطانى ستمها كنند وپر وبال فلك پيمايش را بكنند واين باز سلطان جرمى ندارد ، تنها - < شعر > ( ( 957 ) ) جرم او اين است كاو باز است وبس غير خوبى جرم يوسف چيست پس < / شعر > چون زاد وبود جغدان در ويرانه ها است ، اگر باز گلشن نشين را به بينند ، خشم جهودانه بر سرش ريزند < شعر > كه چرا مىياد آرى تو از آن لاله زار وجويبار وگلستان < / شعر > اصلًا تو اگر چه ابراز هم نكنى ، چرا در دلت هواى رشد وكمال ونسيمى از انسانيت مىوزد نشستن در ده جغدان براى تو بس نبوده ، فضولى هم مىكنى وفتنه وتشويش هم براه مىاندازى سقراط تو مگر خرمگس مجمع مايى ؟ برو دنبال مجسمه سازى پدرت را بگير يا مامايى مادرت را . حتى زن تو اكسانتيپ هم قبولت نمىكند اى باز كمال جو ، اين مسكن ومجمع ما را كه رشك اثير ملكوتى است ، تو خرابه ومحقر مىدانى .
مثل اين كه حيله بازىها به كار انداخته‌اى كه ما جغدان تو را به پيشوايى انتخاب كنيم . خيالات واوهام بىاساس را در مغز آنان مىشورانى مجمع ما را كه فردوس برين است ، ويرانه مىنامى گمان مىكنى ما در مقابل اين دعاوى خنده آورت بىكار خواهيم نشست ؟ - نه هرگز -

392

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 392
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست