نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 331
را دوم فرض نموده وبا نظر به آن هدفى كه در كشش زمان منظور كردهايم ، مىگوييم در لحظهء آخر چنين وچنان شد وهم چنين در آن موقعيت مخصوص كه قرار گرفتهايم موضوعات ورويدادها را با محور خود محاسبه نموده مىگوييم : آن موضوع يا رويداد پيش بود وآن ديگرى پس از آن . يا نقطهاى را كه به جهتى از جهات براى ما مطرح شده است ، پيش وپس بودن موضوعات ورويدادها را با آن نقطه مىسنجيم . هم چنين است كم وزيادى ونزديك ودور وغير ذلك . وقتى كه پيشتازان گذرگاه معرفت بما مىگويند : همه اين امور مشتى پديده هاى نسبى وساخته شدهء موقعيتهاى حياتى شما است وشما مىتوانيد گامى فراتر بگذاريد وجهانى را دريابيد كه امور مزبوره چونان كفهاى ناچيز در سطح درياى بىكران جلوه كند ، مىگوييم : معناى سخن شما را نمىفهميم ، ما مىبينيم اول درخت ، هستهء آن وآخرش چوبهاى خشكى است كه آنها را مىسوزانيم ، اول انسان ، نطفه وآخرش مشتى خاك است . وشب گذشته پيش از روزى است كه اكنون آن را مىبينيم وكهكشان فضا دورتر از اين ميز است كه روى آن نامه به دوستم مىنويسم . اين معلومات معمولى است كه هر اندازه هم در اذهان انديشمندان دقيقتر شود ، باز نه تنها از دريافت اتحادها ووحدتهاى عالى هستى جلو گيرى مىكند ، بلكه خود معلومات نسبى ما را هم به طرز ظريف وگاهى نامحسوس مختل مىسازد . براى تصور بىاولى وبىآخرى وبىپيشىپسى وبىنزديكى وبىدورى كافى بود كه انسانها به اعماق من سرى بزنند وبه بينند كه آن همه معلومات ودريافتها كه با نظم معين اول وآخر وپيش وپس ودور ونزديك ومقدمه ونتيجه از راه حواس وخود آگاهى به آن قلمرو سرازير مىشود وهمهء عناوين مزبوره را در آن قلمرو از دست مىدهند : بدون اين كه موجوديت خود را از دست بدهند .
331
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 331